دسته بندی | سایر گروه های علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 76 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 87 |
مقدمه
جهانی شدن رویدادی تاریخی است که از دهه 90 میلادی به منزله ی پدیده ای شگرف در غرب زاده شد. شعاع اثرگذاری این پدیده به همراهی فناوری اطلاعا و ارتباطات شتاب و گستره بیشتری می یابد به گونه ای که لایه های عمیق تر اندیشه، رفتار، نگرش ها و فرهنگ های ملل را تحت استیلای خود قرار می دهد ( فقیهی ، 1384 ).
فرآیند جهانی شدن به ویژه در قلمرو آموزش و پرورش به طور اجتناب ناپذیری متأثر از شرایطی است که در ممالک پیشرفته جهان برای توسعه و استقرار نظام آموزش نوی خود در جهت پاسخگویی به احتیاجات و حوائج منطقه ای کلی و به گونه ای فراگیر در سطح جامعه جهانی مهیا کرده اند. بدون توجه به چنین واقعیتی درک چگونگی منشاء و سرآغاز و سرانجام تکوین فرایند جهانی شدن آموزش و پرورش میسر نیست ( آقازاده، 1383 ) .
رویکردهای آموزش و پرورش
بدون تردید در آستانه قرن بیست و یکم نظام آموزش و پرورش با مشکلات متعدد و اضطراب بسیاری بویژه در ارتباط با جامعه، اقتصاد و فرهنگ روبروست. در زمان ما در کلی ترین تقسیم بندی ها رویکرد های متفاوتی را می توان در سیاستهای آموزش و پرورش کشورها مشاهده نمود.
رویکرد نخست هدف از آموزش و پرورش و فرایند یاددهی و یادگیری را در محدوده
دست یابی به نتایج و بهره دهی بهتر و قابل سنجش در کار آموزش و پرورش، از راه علمی کردن هرچه بیشتر مبانی آن می داند. در این گزینش سعی می شود آموزش و پرورش هرچه بیشتر به علوم تجربی نزدیک شود و در این میان نسل جدید به منزله ابزاری برای تامین اهداف از پیش تعیین شده جامعه پرورش یابند. (دلورز،1380،به نقل ازافتخارزاده ص27)
اما در رویکرد دوم: هدف نظام آموزش و پرورش دست یابی به شناختی کلی از انسان به عنوان یک واحد زیستی، روانی- اجتماعی- تاریخی و در حال رشد است که تمامیت خویش را زمانی تحقق می دهد که همه ابعاد او از نظر جسمی، ذهنی، عاطفی ، اخلاقی و ... به طور یکپارچه مورد توجه قرارگیرد. (همان منبع)
برای این که یادگیری و آموزش در زندگی انسانها بویژه کودکان و نوجوانان ارزش معناداری داشته باشد. نه فقط باید در فرایند رسمی یادگیری- یاددهی، یادگیری مهارتها به صورتی که معمولا انجام می شود، صورت گیرد بلکه فراتر از آن، باید به تشکیل شخصیت آنان و شکل دادن به
ارزش های انسانی مرتبط گردد. به عبارت دیگر، آموزش باید به فرهنگ توسعه انسانی تبدیل شود یعنی اقدام انسانی مبتنی بر ارزش ها که توانایی اخلاقی، روحی و فکری را برای حل مسائل توسعه به صورت انسانی درآورد ( دلورز، 1380، به نقل از افتخارزاده ، ص 27 ).
باقری (1383)، رویکردهایی را که باید در آموزش و پرورش در کشورهایی که در معرض چالش های جهانی شدن و تحولات پدید آمده از فناوری اطلاعات اند، باید رویکردهای زیر را برگزیند را به قرار زیر فهرست کرده است .
1 ) تاکید بر جامعیت آموزش و پرورش : آموزش و پرورش باید شامل باشد و تمامی زندگی آدمی را دربرگیرد. در جهانی که فناوری در آن شتابان تغییر می کند و دانش به نحو روزافزون تولید می شود، آموزش و پرورش باید بیش از مجموعه ای خاص از اطلاعات را تعلیم دهد. آموزش و پرورش باید به بسط و شکوفایی قابلیتهای آدمی بپردازد. (باقری،1383)
2) دسترسی فراگیر به آموزش و پرورش : آموزش و پرورش باید در هر مکان و زمان در دسترس باشد و مربیان برای آموزش در معرض باشند. باید به یادگیری مداوم (از طریق اینترنت و تلویزیون و کلاس درس) دسترسی داشته باشد و آموزش و پرورش برای توسعه یادگیری مداوم با بخش های اقتصادی و موسسات در تعامل قرارگیرد. . (همان منبع)
3) تاکید بر تفکر نقاد: آموزش و پرورش باید تاکید خود را بر تفکر نقاد، ارتباط و حل مسئله معطوف سازد و صرفا به انتقال دانش و معرفت بسنده نکند؛ بلکه دانش آموزان را مهیای برخورد با مسائل جدید کند. . (همان منبع)
4) تربیت شهروند جهانی: آموزش و پرورش باید مهیای پرورش شهروند جهانی باشد؛ شهروندان آینده نه تنها باید از تاریخ، فرهنگ و زبان خویش آگاه باشند، بلکه برای کار در جامعه جهانی، نیازمند دانش وسیع درباره تنوع فرهنگ ها و مردم هستند. افرادی که چشم اندازشان قوم گرایانه است؛ فاقد فهم مناسب از تفاوت های فرهنگی و قوم اند. . (همان منبع)
5) تمرکز بر مفاهیم انتزاعی:برخی از چالش های دانش، تعلیم و تربیت و یادگیری در این دوره، توانایی فراگیران امروز برای آشنایی و کنارآمدن بیشتر با مفاهیم انتزاعی و موقعیتهای نامعین است. امروزه بیشتر محیط دانشگاهی، دانش آموزان را با مسائل مهیا مواجه می کنند، آنگاه حل آن مسائل را از ایشان می خواهند. واقعیت اقتصاد جهانی (مبتنی بر اطلاعات و دانش) آن است که مسائل به ندرت به وضوح تعریف می شوند. این خصیصه آنهایی را که طالب شغل ارزشمند هستند، ملزم
می کند که جستجوگر مسائل باشند، اطلاعات ضروری را گرد آورند و تصمیم ها و گزینه هایی را انتخاب کنند که مبتنی بر واقعیتهای نامعین پیچیده است. . (همان منبع)
6) استفاده از رویکرد کل گرایانه (در مقابل رویکرد گسسته): بخش اعظم تعلیم و تربیت و محیط یادگیری امروز به رشته های علمی بسیار غیرقابل انعطاف تقسیم شده که بر واحدهای گسسته تحقیق تاکید دارد، مع الوصف جامعه، اطلاعاتی در حال ظهور و اقتصاد جهانی نیازمند درک کل گرایانه درباره نظامهای تفکر است، به صورتی که شامل نظام جهانی و اکوسیستم های تجارت شود. بدین سان رویکردهای تحقیق بین رشته ای امر خطیری درنظر گرفته می شوند تا بتوان به درک
جامع تری از واقعیت پیچیده ای که اینک نظام جهانی با آن مواجه است، دست یافت.(باقری،1383)
7) ارتقاء توانایی دانش آموزان برای دست ورزی نمادها: سمبل ها نمودهای به شدت انتزاعی بخشی از صورت عینی واقعیت هستند. اشتغال به شدت مولد در اقتصاد کنونی، مستلزم آن است که فراگیر دائما با سمبل هایی مانند اصطلاحات سیاسی، حقوقی و تجاری سروکار داشته باشد. (مانند حقوق مالکیت معنوی) و پول دیجیتالی (در نظام های مالی و مفاهیم حسابداری)، در گذشته کارگزاران آموزشگاهی اغلب خودشان را در مقام حکیمان خردمندی در صحنه می دیدند که نقش شان انتقال داده ها، اطلاعات، دانش و حکمت به دانش آموزان منتظر و مشتاق است. آنهایی که ذهنهایشان ظرف های خالی است که منتظر پرشدن است، مع الوصف حتی اگر این واقعیت درست بود. فروشگاه معرفت جهان به صورت رو به تزایدی نرخ جهشی دارد و هیچ فردی به تنهایی امید آن را نمی تواند داشته باشد که به صورتی مناسب و ممکن فهم جامعی در باب یک رشته را با خود حمل کند. یا آن که چنین فهمی را اغلب دانش آموزان جذب کنند. جهانی شدن اقتصاد و الزامات همراه با آن بر نیروی مستلزم تعلیم و تربیتی متفاوت است که توانایی یادگیران را برای دستیابی، ارزیابی، انتخاب و کاربرد دانش و نیز تفکر مستقل در به کارگیری قضاوت مناسب و همکاری یادگیران در معنی بخشیدن به موقعیتهای جدید ارتقاء دهد. هدف تعلیم و تربیت به هیچ وجه صرفا حمل مجموعه ای از دانش نیست بلکه مقصد آن آموزش چگونگی یادگیری حل مساله و ترکیب امر قدیم و جدید است (تافلر ،بی تا، باقری، 1383، ص 54) .
آموزش و پرورش بر روی یک وظیفه کم اهمیتتر مغز انسان یعنی حافظه تأکید میکند، در حالیکه از وظیفه اصلی آن یعنی «تفکر» غافل است (گلاسر، 1925 ، به نقل از حمزه ،1380، ص 75).
گستردهترین نوع تفکری که در آموزش بکار رفته، تفکر برای حل مسائلی است که پاسخهای معین و صریح دارند. نوع دوم تفکر، تفکر در مسائلی است که جواب صریح و معین ندارند ولی این نوع تفکرات بخش کوچکی از برنامههای آموزشی را تشکیل میدهند. نقد هنری یا تفکر انتقادی نوع سوم است و آن تفکری است که به ارزیابی انتقادی از ادبیات ، هنر، موسیقی ، سینما یا تلویزیون منتهی میشود و با تأکید اندکی بر برخی دبیرستانها وجود دارد . (گلاسر، 1925 ، به نقل از حمزه ،1380، ص 75).
چهارمین نوع از تفکر به نقد هنری یا تفکر انتقادی نزدیک است و تفکر خلاق نامیده میشود ، طبق این تفکر باید فرصت محصلان برای خلاقیت در هنر،موسیقی، نمایشنامه یا ادبیات و حتی سینما و تلویزیون بیش از این زمانی باشد که هم اکنون در اختیار دارند. (همان منبع)
در نظام آموزشی ما موضوعهایی که به خلاقیت نیاز دارند عموماً از اهمیت افتاده و غیرعملی به شمار رفته است، در حالیکه اغلب میتواند مستقیماً به ایجاد انگیزه و درگیر نمودن محصلان با مسائل منتهی شود و ارتباط بسیار مهمی توفیق محصلان دارد (گلاسر ، 1925، به نقل از حمزه ، 1380،
ص 83) .
وظیفه اصلی معلم، آموزش نحوه فکر کردن و روش حل مسئله است. دانشآموز باید مهارت فکر کردن و زندگی کردن بیاموزد (همان منبع) .
بافت جدید آموزش و پرورش
توسعه آموزش و پرورش در وسیع ترین معنی ضمنی آن، دیگر همانند گذشته از طریق تحریکات درون زا صورت نمی گیرد، بلکه نسبت به فشارهای بیرونی حساس تر شده است
( ا فتخارزاده ، 1380 ).
این آهنگ در طی دهه های آینده تحت تاثیر شماری از پیشرفتهای عمده ای که نظرگاه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مناطق و کشورهای مختلف جهان را تغییر می دهد بعدها رو به گسترش خواهدنهاد و برای تحقق آنها مشارکت هرچه بیشتر آموزش و پرورش مورد نیاز است. از مهمترین عوامل این پیشرفتها که همگی به آموزش و پرورش باز می گردد. آنهایی هستند که به روشنی تعیین شده اند که در این جا بطور خلاصه به بیان آنها خواهیم پرداخت. این عوامل با کمک یکدیگر، بافت جدیدی را برای آموزش و پرورش فراهم می سازند که مسئولین برنامه ریزی و طراحی پیشرفت های بعدی نمی توانند آن را نادیده انگارند. (همان منبع)
- اولین عامل، اجتناب ناپذیربودن رشد دانش و اطلاعات است که تنها مشخصه آموزش و پرورش و یادگیری بوده و پیشرفت فرهنگی و علمی جوامع در بستر آن شکل می گیرد. عامل فوق بطور فزاینده ای در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی و اقتصادی نفوذ می کند و یکی از ضرورتهای اساسی اقتصادی و رقابت میان کشورهاست. این امر بطور اخص در کشورهای صنعتی پیشرفته قابل مشاهده است. اشباع اطلاعاتی جوامع امروزی که تحت سیطره رسانه ها قراردارند، مشکلات جدیدی را برای مدارس پدید می آورد. مدارس دیگر تولید کننده و یا انتقال دهنده عمده اطلاعات نیستند، باید یاد بگیرند که چگونه از ارزش آموزشی اطلاعات پیرامون خود بهره برداری نمایند و چگونه توانایی تمایز قائل شدن میان انبوه منابع اطلاعاتی را که هر روز دانش آموزان در معرض آن قرار
می گیرند در آنان ایجاد نمایند (همان منبع) .
- عامل دوم، تغییرات فن آوری است که با آهنگ شتابان ادامه خواهدیافت. میزان این تغییرات در مناطق مختلف جهان یکسان نیست، اما در همه جا تاثیر روزافزون را بر تمامی ابعاد زندگی برجای می گذارد. خصوصا این که پی ریزی مجدد ساختار اقتصادی را به پیش می راند و اغلب عواقب اجتماعی دردناکی را به بار می آورد که با تغییرات ملازم با آن در بازارهای کار، شرایط شغلی و مهارتی بویژه تحت تاثیر فن آوری های اطلاع رسانی فراوان و نقش مهمترین که بخش خدمات در اقتصاد اشغال می نماید، عجین می گردد. ( ا فتخارزاده ، 1380 ).
در تمامی این موارد آموزش و پرورش نقش هدایت کنندگی دارد. آموزش و پرورش مهارت و تخصص را در کارگران ایجاد و به روز می سازد و این چیزی است که برای یک نیروی کار قابل انعطاف که باید توانایی پاسخگویی به تغییرات مداوم ناشی از پیشرفتهای را فن آوری داشته باشد، ضرورت دارد. این نقش باید در ارتباط با محیط کار بیشتر عملی شود و میان تحصیل رسمی و آموزش و یادگیری حرفه محور که از ضروریات مبارزه با اشکال جدید بی سوادی کاربردی که دستاورد تغییرات تکنولوژیکی است، پیوندهای جدیدی ایجاد نماید ( افتخارزاده ، 1383 ).
- عامل سوم، تغییرات جمعیت است که در همه جا توزیع گروههای سنی را برهم زده است. در مناطق غیرپیشرفته جهان نرخ بالای زاد و ولد باعث رشد دایم افراد واجب التعلیم شده و یکی از اولویت های تامین آموزش پایه را به خود اختصاص داده است. در کشورهای پیشرفته تر نرخ
پایین تر موالید و تمایلی که تا همین اواخر وجود داشته است، باعث کاهش گروه سنی جوانان شده و این پدیده ای است که سرانجام در دهه های آغاز قرن بیست و یکم در قالب کاهش تعداد «گروههای فعال کاری» متجلی می گردد. (همان منبع) .
- عامل چهارم، وابستگی درونی کشورها است که رو به افزایش دارد. این وابستگی درونی ناشی از بی نظمی بازار، گسترش فن آوری های ارتباط جدید و جهانی شدن بازارهای مالی اقتصادی، فرهنگی و همچنین سیاسی است که نمونه آن در حرکت به سوی یکپارچگی اروپا تجلی یافته است. حوادث اخیر اروپا و جاهای دیگر که با پایان منازعات ایدئولوژیکی در پی مرگ کمونیسم مشخص می گردد، جنبش آنی رو به رشد این وابستگی درونی در وجوه چندگانه اش را مورد تاکید قرارداده است. این وابستگی ها نشان داده اند که امنیت و خوشبختی هر منطقه و در واقع حفظ صلح در جهان، تا چه میزان به وجود شرایطی از این دست، در سایر مناطق بستگی دارد. این وابستگی ها بشریت را به یکدیگر نزدیک می سازد و این امر نه تنها بر تبادل و انتقال کالا و افراد بین کشورها تاثیر خواهدداشت، بلکه نتایج مهمترین را از جهت ایجاد تفاهم و تبادل بین المللی بیشتر و گشودن مرزها و ذهن ها در طولانی مدت در پی خواهدداشت. بدین ترتیب، آموزش و پرورش به عنوان عامل اصلی تفاهم و پیشرفت بین فرهنگی با چالش های مهم و جدیدی مواجه می گردد و این مسئله به همان میزان که بر وضعیت بین کشورها تاثیر دارد بر وضعیت درون کشورها نیز اثرگذار است. وجود جوامع چند فرهنگی در بسیاری از کشورهای سراسر جهان شاهد این ادعا است ( افتخارزاده ، 1380 ).
- عامل پنجم، این است که دل مشغولی های اجتماعی و مردمی جدیدی در حال پیدایش است و از آموزش و پرورش انتظار می رود که نقش فعالی را در رفع آن نگرانی ها ایفا نماید. نگرانی برای محیط زیست شاید مسئله ای باشد که بیش از هر چیزی در سطح جهانی احساس می شود و موضوعی است که آموزش و پرورش همواره در حساس نمودن کودکان و نوجوانان نسبت به مشکلات محیطی و روش های حل آنها فعالانه دخالت داشته است (همان منبع) ..
مشخصات آموزش و پرورش در قرن 21
از دیدگاه برخی از محققان سازمان های آموزشی در عصر جهانی شدن دارای مشخصات ذیل هستند:(ایران زاده،به نقل اززینعلی پور وگودرزی ،1383)
الف- بین المللی بودن:مدارس و سازمان های آموزشی جنبه محلی بودن خود را از دست داده اند و به تدریج باید ورودی های خود را از نقاط مختلف دنیا وارد کرده و خروج های خود را به بازارهای جهانی بفرستند. و این یکی از شروط بقای آن ها می باشد. (همان منبع) .
ب- نحوه رقابت جدید: امروز رقابت جنبه محلی و منطقه ای در نظام آموزشی ندارد بلکه رقابت معنای سنتی خود را از دست داده و جنبه جهانی یافته است و تکنولوی در ایجاد این نظام جدید نقش عدیده ای را بازی می کند. (همان منبع) .
ج- ارتباط الکترونیکی: کلیه سازمان های آموزشی از طریق شبکه های منسجم کامپیوتری زمینه ورود اطلاعات را به داخل سازمان و سپس به مشتری (دانش آموز، والدین و ...) فراهم میآورند.
د- سازمان های مجازی عمده:در عالم واقعیت مدارس و سازمان های آموزشی حضور فیزیکی خود را از دست داده و واحدهای تابعه و کارکنان آنها از طریق شبکه های کامپیوتری به یکدیگر متصل می شوند و با استفاده از نرم افزارها و سخت افزارهای ارتباطی، نظام مشارکت در اطلاعات و نظام مشارکت در نرم افزارهای عملیاتی می توانند ارتباط کامل با یکدیگر برقرار کنند. به طور کلی، در دنیای مجازی سازمان های آموزشی سرعت نوآوری افزایش می یابد، هزینه های نوآوری کاهش و دسترسی به دانش آسان تر می شود و نوآوری به سمت پیشرفت تدریجی و ابداعات کوچک رفته، ولی روند آن مستمر و پیوسته خواهدبود (ایران زاده، به نقل از زینعلی پور و گودرزی، 1383).
هـ- اطلاعات به عنوان یک عامل و منبع مهم: اهمیت اطلاعات در عصر حاضر بر همگان مشخص است و انجام تمامی امور مبتنی بر کسب اطلاعات می باشد.در کشور ما بسیاری از کارها هنوز هم براساس تجربه واندوخته ذهنی افراد انجام می شود. امروز زمانی است که باید برای انجام هرکاری و هر خدمتی اطلاعات کافی و لازم داشته باشیم تا بتوانیم به بهترین شکل ممکن آن را به انجام برسانیم.
نظام های تعلیم و تربیت امروزه نظام های اطلاعات محوری هستند که کلیه فعالیتها و امور خود را تحت مطالعه و بررسی دقیق قرارمی دهند و از آزادی عمل بیشتری برخوردارند.
ویژگیهای نظامهای آموزشی در قرن 21
گری مارکس در مقاله ای با عنوان آمادگی مدارس و نظامهای آموزشی برای قرن بیست و یکم که حبیب پناهی (1381) آنرا ترجمه کرده به شانزده ویژگی اصلی مدارس و نظامهای آموزشی جهت آماده سازی دانش آموزان برای عصر دانش و اطلاعات اشاره کرده که عبارتند از:
- تعریف مدرسه، معلم، یادگیرنده به وسیله دنیای اطلاعات کامپیوتری شکل جدیدی به خود
می گیرد.( مارکس،به نقل از پناهی،1381ص61_48)
- بر مبنای پروژه محوری (برنامه درسی برای زندگی) دانش آموزان در شناخت مسائل واقعی دنیا و مسائل مهم انسانی و سوالاتی در این زمینه درگیر می شوند. . (همان منبع) .
- معلمان و مدیران به طور اثربخش برای عصر دانش/ اطلاعات جهانی آماده می شوند.
- دانش آموزان ، مدارس، نظام آموزشی و جوامع در تمام زمان با همدیگر و با دنیا از طریق اطلاعات قوی وتکنولوژی موثر در ارتباط هستند. .( مارکس،به نقل از پناهی،1381ص61_48)
- نظام های آموزشی پژوهش های مهم را بررسی کرده، مورد ملاحظه قرارمی دهند و در طراحی برنامه ها آنها را به کار می گیرند تا اینکه به طور مستمر پیشرفت موفقیت آمیز دانش آموزان را هدایت کنند. . (همان منبع) .
- دانش آموزان درباره سایر فرهنگ ها و عزت و احترام متفاوت یاد می گیرند و جهانی را به عنوان همسایه پهناور تلقی می کنند. . (همان منبع) .
- مدارس خلاقیت و کارگروهی را در تمام سطوح رشد می دهند و معلمان به دانش آموزان کمک می کنند که دانش آموزان اطلاعات را به دانش، دانش را به خرد تبدیل کنند. اطلاعات را به شناخت و شناخت را به عمل تبدیل کنند. ارزشیابی از پیشرفت دانش آموز بیشتر براساس عملکرد است. استعدادها، توانایی ها و علاقه های دانش آموز مورد ملاک قرارمی گیرد. . (همان منبع) .
و سپس از هوستون[1] نقل می کند که: ما دهها تحقیقات مشاهده کرده ایم که بیانگر این مطلب هستند چگونه باید نظام فعلی آموزش و پرورش تغییر یابد. . (همان منبع) .
مارکس در ادامه مقاله به تعریف جدید از مدرسه پرداخته و می نویسد:
در قرن بیست و یکم مدارس باید مرکز اطلاعات کامپیوتری باشند به این صورت مانند مراکز یادگیری مادام العمر، 24 ساعت در روز، 7 روز در هفته و 365 روز در سال باز خواهندبود. قرن بیست و یکم نه تنها به اطلاعات آزاد بلکه به دانش عمومی نیز نیاز خواهدداشت و مدارس الزاما فرهنگ تحقیق را رایج خواهندکرد. (همان منبع) .
هوستون می گوید: معلمان باید از باهوشترین افراد جامعه باشند و بالاجبار بهترین جمعیت را به جامعه ارائه دهند. آنها باید آمادگی خوبی به آنچه که تدریس می کنند داشته باشند. و به مشارکتهای خود با بچه ها و جامعه اعتقاد داشته باشند. و در عین حال بطور دائمی خود را رشد دهند.
ماروین سترون[2] می گوید: ضرورت دارد مطمئن شویم که به معلمان خود فراگیری مادام العمر را پیشنهاد کرده ایم. .( مارکس،به نقل از پناهی،1381ص61_48)
دسته بندی | معارف اسلامی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 188 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 278 |
معصوم چهاردهم قائم آل محمد علیه السلام، امام منتظر و مهدی موعود عجل الله تعالی و فرجه که جهان در انتظار مقدم مبارکش دقیه شماری می کند و دست استعانت به درگاه باریتعالی دراز نموده است و آرزوی فرج آقا امام زمان (عج) را از ساحت مقدس پروردگار می خواهند.
سنت الهی بر این بوده که روی کره زمین بدون حجت الهی خالی نماند،
سنت الیه بر این بود که خلقی بیافریند و آنها را بسوی کمال مطلوب بوسیله پیامبران خود هدایت و راهنمائی فرماید، تا در تمام ازمنه و اوقات قیام به حق کنند و شرایط موفقیت را در قیام آنها شرح و بسط داده که از چه شرایطی قیام نمایند تا به موفقیت نهائی قائل شوند و برسند،
این قیام از وظائف حتمی افراد است، خواه آن فر مطاع باشد یا مطیع و در هر حال حکم قیام باید انجام بگیرد، قیامی به حق برای نشر توحید و حفظ وحدت عقیده،
قیام برای خدا در اقامه صلوه و اداء زکوه، قیام برای اصلح جامعه، قیام برای پایداری دین و استواری اساس اجتماعی اسلام و قیام برای تکامل احکام و انسانیت که انسانیت در سیر تکاملی دعوت انبیاء بوده و هر نبی و پیغمبر هم قیام به وظیفه خود کرده و ملت و امت خود را دعوت به قیام الله نموده است،
حضرت آدم ابوالبشر نبی اول مأمور به قیام بوده تا رسید به رسالت حضرت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و حضرت خاتم النبیین (ص) که همه قیام به حق کرده و عقیده توحید را در خود کیفیت فهم و مشاعر مردم عصر و شرح و بسط داده اند و این سنت نیز تا آخرین فرد ناجی بشریت خاتم انبیاء حضرت محمد (ص) بوده است، با آنکه بعد از رسول الله پیامبر دیگری وجود نداشت که رسالت مهم الهی را بعهده بگیرد، 12 نفر اوصیای اولی الامر امام بعد از رسول خدا به امر خداوند تبارک و تعالی انتخاب و معرفی شد و حضرت خاتم الاوصیا مهدی آل محمد (ص)، که ولایت به وجود او تمام می شود، با تقدم وجودی تأخیر ظهوری دارد و همواره د رحال قیام هستند، ولی قیام ها نیز از نظر زمانی دارای انگیزه های مختلف هستند، مثلاً قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام قابل مقایسه با قیام سایر مردان جنگی با سایر قیام اجتماعی حکومتی نیست، زیرا این قیام برای بقاء حقیقت و ابقاء حکم توحید بوده و قیام آل محمد (ص) هر یک در صف خود اثر عمیق در جامعه بخشیده است، قیام قائم آل محمد (ص) حضرت مهدی (عج) در تمام بشر عصر ظهور اثر می بخشد و آن قیام آسمانی است که دست قدرت الهی این ودیعه ولایت را برای قیام به جهت ابقای توحید و نبوت و احیاء دین و تجدید مجدد عظمت اسلام در پس غیبت نگاهداشته تا روزی که ظهور کند و دعوت به قیام الله نماید و انسانیت را تحت لوای قرآن بسوی تکامل معنوی هدایت نماید.
پیامبر اکرم و رسول مکرم اسلام دارای عقل کل و ختم رسل و قائم بالله بود و جهان به نور ارشاد او منور گشت و در میان هزار انبیاء در سطح بالاتر رسالت قرار داشت و اکمل و اشرف انبیاء و انسانها بود، بلکه نه تنها رسول بود که رسالت به او ختم و به فرزندش مهدی قائم علیه السلام نیز ختم ولایت ختم خواهد شد. زیرا که امامت همدوش نبوت و مستحکم رسالت است و امام مهدی دوازدهمین وصی بلافصل پیامبر اکرم است و همان شخصیتی که خود سالهای سال قبل از تولد مهدی به جهان اسلام معرفی نمود، که فرموده است: حجه بن الحسن العسکری قائم به حق است و راعی قیام و دوازدهمین وصی من است.
از اوصاف حضرت مهدی (عج) چنین به ما روایت شده که آن حضرت دعوت نبوی را تجدید می کند و شجاعت وصول حیدریه را نشان می دهد، که اوست عصمت و عفت فاطمه زهرا سلام علیها را نشان خواهد داد و به ظهور خواهد رساند، اوست که حلم حسن مجتبی و بردباری و شکیبائی سبط اکبر را در قیام مهم خود دارد، قائم به حق است که شجاعت حسینی سالار شهیدان را ظاهر می سازد اوست که عبادت و اطاعت و طریق بندگی زین العابدین را به مردم عصر نشان می دهد آن قائم به حق است که تاثر علمی باقر علوم اسلام را متجلی می سازد.
حجه بن الحسن العسکری که علوم جعفری را بر مردم می رساند و آموزش و پرورش جعفریه را تجدید می کند، اوست که علوم کاظمی و ریزه کاریهای علمی باب الحوائج را ظاهر می سازد و احتجاجات رضوی را با علمای خارجی و داخلی تجرید مطلع می کند و چهره حقایق را به جهانیان نشان می دهد، اوست که دارای جود و بخشش تقی متقی و دارای تفاوت تقوی و شرافت و کرامت فاطمی می باشد: قائم به حق دارای هیبت عسکری و صاحب غیبت الهی است، او حکمه اللهی است که دست قدرت برای روز مصادیق و مفاهیم صفات اولیاء خود در پس پرده غیبت نگاه داشته و آنچه خوبان همه دارند او به تنهائی واجد همة فضائل است،
امام زمان علیه السلام قیام می کند که فرصت های از دست رفته را برای تکامل معنوی تجرید فرماید، او قیام می کند تا بشر را با تعدیل تمدن مادی به سرحد تکامل معنوی برساند،
او مظهر نمونه عدل و داد و عدالت و تساوی حقوقی جامعه انسانی بوده و هست و اوست که به زنگی پرآشوب جهان و قتل و غارت و کشتارهای بی رحمانه خاتمه می دهد و یک محیط امن و امان و پرآسایش را توام با حکمیت قرآن بوجود خواهد آورد که قرنها ادامه خواهد داشت.
این حجت الهی و این قائم جهان اسلام و این آفتاب عالمتاب وجود دوازدهمین شخص ولایت در آسمان وجود بشریت در نیمه شعبان سال 255 هجری در کشور عراق در شهر سامرا (سرمن رای) بر جهانیان پرتوافکن گردید،
امام مهدی (عج) در پانزدهم شعبان المعظم سال 255 هجری در زمان حکومت المتعمد عباسی متولد، پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری و مادر محترمه اش (نرجس) دختر امپراطور روم شرقی است، که آن حضرت پنج ساله بود که پدرش امام حسن عسکری شهید شد و در مسند امامت قرار گرفت و در پنج سالگی بنا به فرمان خداوند غیبت صغری فرمود (علت غیبت آن حضرت عملیات ایدائی حکومت سفاک عباسی و بعضی از نزدیکان آن حضرت مانند عمویش جعفر کذاب بود البته ناگفته نماند که مصلحت و تقدیر خداوندی نیز در غیبت آنجناب دخیل بوده).
و اما جعفر کذاب برادر امام حصن عسکری در مقام غصب مقام منیع امامت که یک ودیعه الهی می باشد، بود و با دسیسه چینی و پشتیبانی حاکمان مزدور خود را امام معرفی کرد و عده ای از اشخاص ساده لوح و خصوصاً حکومتی ها دور و برش جمع شدند. جعفر از دشمنان درجه اول آن حضرت و امام مقتدا ولی عصر محسوب می شد و در موقع تشییع جنازه امام حسن عسکری (ع) جعفر کذاب خواست بر جسد برادر نماز بخواند که وجود مقدس امام مهدی فوراً وارد شد و دست عموی خود را گرفت و به عقب زد و فرمود: عمن من از شما اولی ترم و نماز بر پدر بزرگوار خود خواند،
امام حسن عسکری (ع) در سال 231 متولد و در سال 260 هجری مسموم شد و درگذشت و 29 سال عمر پربرکتش بود فقط نسل او منحصر به مهدی پسر پنج ساله اش بود که از نرجس خاتون ملکه رومی و یگانه کنیز خود پیدا کرده بود و دست قدرت الهی حوادثی به وقوع آورد ، تا این لعبت رومی را که از صالحترین زنان و پاکترین نسلهای بشری در اروپا بود آن را به عراق کوچ داد و نصیب حضرت ابو محمد حسن العسکری علیه السلام کرد تا صدف درج گرانمایه ولایت گردد.
ناگفته نماند که این یک نیت الهی است که کانون پرورش اولیاء خود را از سایر ارحام الهات منزه دارد و از مصالح عالیه ساختمان کند و به تربیت نیکو پرورش دهد و هیچ شکی نیست که کارهای خوب را خداوند بدست مردان خوب می سپارد و او بهترین افراد و بندگان خود را می شناسد و لذا هر کار خوب را از دست مردان خوب خارج می نماید و امور خطیر را بدست مردان بزرگ و با کفایت و لایق سپرده که آنها انجام دهند، برای پرورش اوصیاء خود که گوهرهای تابناک خلقت بوده اند صدفهای پاک و پاکیزه ای آفرید و بدست مربیان خداپرست و نیکو سیرت داده تا آنها پرورش نمایند تا قابل یار وجود امام ولی خود گردد ود رخمسه طیبه که آیة تطهیر آنها را منزه از هر پلیدی معرفی فرمود و گاهی در علل و اقوام دیگر دوشیزگانی پاک و روشن ضمیر انتخاب و بدست قدرت خود او را حفظ کرده و از شهری به شهر دیگر انتقال داد تا با آفتاب امامت وضع و مجازات یافته و از میان مادران که اصداف گوهرهای تابناک ولایت بوده اند چند نفر آنها را دیدیم که از ملل غربی انتخاب و به سرزمین وحی و الهام فرستاده اند و ماد رامام عصر نیز یکی از آن ملکه های وجاهت و زیبائی است که از نسل حواریون عیسی بن مریم بوده و دست قدرت این لطیفه آسمانی را برای همسری امام حسن عسکری فرستاده تا گوهر تابناک مهدویت در آن رحم پاک پرورش یابد. نمونه بارز دیگر شهربانو دختر یزدگرد ساسانی بوده که از مدائن رانده شد و در مدینه کشور عربستان نصیب سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) گردید و حضرت سجاد علیه السلام از او بوجود آمد و نرجس خاتون دختر بزرگترین قیاصره روم و از خاندان شمعون وحی بلافصل حضرت عیسی بن مریم علیه السلام بوده که دست قدرت این شاهزاده رومی را برای مادری حجه بن الحسن علیه السلام حفظ کرد و به کشور عراق فرستاد.
موضوع مهدویت یک امر آسمانی و در تمامی کتابهای مقدس ذکر آن شده است.
در کتاب زبور داود ص 1955 چاپ لندن که جزو تورات و انجیل به چاپ رسیده بشارت می دهد جهانیان را بوجود مصلحی که از دریا یا دریا داد کند و باقصای جهان حکمرانی نماید و جمع امتهای جهان او را بندگی خواهند کرد وجودش برای عالمیان برکت است و این گفتارها همه با معتقدات شیعه نیز مطابقت دارد،
در کتاب اوسیای تورات باب دوازدهم چاپ لندن ص 10113 جنگ عمومی قبل از ظهور مصلح بزرگ واقع م یشود و ایمنی برای کسی باقی نمی گذارد سخن می گوید و سپس وعده امن و امان می دهد و در باب 33 همان کتاب وعده پادشاه عادلی را می دهد که مالک روی زمین می شود و عالم را بعد از آنکه سه دوم از اهلش نابود می شود اصلاح می کند.
در باب دوم کتاب (اشعیای نبی) مرقوم است که برای خدا روزی است که بر هر چیزی فرود می آید و آنها در برابرش پست می شوند. اشعیای نبی در باب سیزدهم کتاب خود می گوید، روز خداوند نزدیک است و هلاکتی از جانب قادر متعال می آید تا جهان را ویران سازد و گنه کاران را هلاک نماید،
در انجیل نیز مطالبی آمده است که حضرت رسول را آفتاب و حضرت علی را ماه و دوازده امام را به دوازده ستاره که بر سر من قرار دارد تعبیر می کند و نزد خدا رهبری می شود.
در کتاب (دادنگ) از کتب براهمه و کتاب (جاماسب زردتشتیان) و بعضی فصول انجیل مانند (مکاشفات یوحنا) و کلمات متی و کتاب (دسندرة عیسویان) نقل شده است که در آخرالزمان پس از آنکه جهان پر از ظلم و جور شد و از اسلام جز نامی بعلت فسق و فجور عالمیان و ظلم ظالمان و حسد حاسدان نماند، پادشاهی که از امت و نسل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است ظهور می کند و مشرق و مغرب عالم را می گیرد و بسیار کسان را می کشد و بتخانه ها را خراب می کند و بتان را به دریا می افکند و بسیار از نیکان را زنده می کند و به کارهای بزرگ می گمارد و بسیاری از بدان و جادوگران را کیفر میدهد و بدعت ها را از میان برمی دارد وعصای موسی و انگشتر و دیهیم سلیمان باد و خواهد بود، همه خلایق او را مطیع می شوند و جزیه ا زیهودیان قبول نمی کند و اگر مسلمان نشوند آنها را می کشد و پاپ را به قتل می رساند و پادشاه فرنگ را خوار می سازد و مسیح از آسمان به کمکش فرود می آید و همه خلایق را بدین واحد در می آورد از خوانندگان عزیز تقاضا می شود در صورت امکان به کتاب مکاشفات یوحنا باب 19 ص 117 مراجعه و مطالعه فرمایند و در بعضی دیگر از فصول انجیل از پادشاهی سخن می گوید که کلیه جهان را مسخر می کند و مرغان جهان از پاره های گوشت دشمنانش سیر می شوند و در قرآن مجید نیز بطور صریح در این بیان آمده که مسیح روزی از آسمان بزمین خواهد آمد و همه مردم اهل کتاب باو ایمان خواهند آورد واین همان سخ نی است که علمای اسلام شیعه متذکر به آن شده که در تاریخ شیعه ص 137 آمده که مسیح از آسمان بزمین می آید و پشت سر مهدی نماز می گذارد و مسیحیان او را می شناسند و با او و حضرت مهدی (عج) بیعت و پیروی می نمایند ما شیعیان و معتقدان ولی عصر ارواحنا الفدا انتظار ظهور امام زمان (عج) را داریم یعنی مصلح عالم بشریت ک دنیا انتظار او را دارند که بساط عدل حقیقی را در عالم بگستراند و دنیا را از تاریکی و کفر و نفاق و از ظلم و تعدی صهیونیست های ضد اسلام و دین برهاند، نام مبارک امام مهدی و قائم آل محمد صلی الله علیه و آله هم نام جدش رسول ا لله و کنیه آن حصرت ابوالقاسم و القابش حجت، مهدی، خلف الصالح، القائم المنتظر و صاحب الزمان می باشد.
این جوان هاشمی دوازدهمین یادگار پیشوای اسلام است که دارای چشمان سیاه و ابروهای پیوسته و بینی زیبا و بلند قد و ریش انبوه و خال هاشمی درگونه راست می باشد.
رسول خدا د رحق امام قائم فرمود: مهدی از اولاد من است صورتش مانند ماه شب چهارده می درخشد رنگش عری گندم گون بلند قد خواهد بود، اوست که زمین را از عدل و داد پر کند همانطوریکه از ظلم و جور پرشده باشد،
زندگانی آن حضرت از سن 5 سالگی از سال 260 هجری تا سال 330 هجری هفتاد سال (زمان غیبت صغری) شروع شده که توده مردم و عمال دولت از زیارت جمالش محروم بودند ولی خواص و علما به خدمتش رسیده و کسب فیض می کردند، و امور شرعی دین و دنیای خود را می پرسیدند و مشاهیر این دسته چهار نفر وکلای اربعه که بنام نواب اربعه مشهورند که واسطه فیض بشرح زیر بودند:
1- عثمان بن سعید عمری ملقب به ابوعمر که وکیل حضرت عسکری بود به نیابت آن حضرت منصور شده و این مرد بزرگوار در سال 300 هجری وفات کرد.
2- محمد بن عثمان پسر بزرگ وکیل امام عسکری که مردی راستگو و متقی و با فضیلت بوده به وکالت حضرت مهدی منصور شد و او هم در سال 305 هجری وفات نمود.
3- ابوالقاسم حسین بن نوح نوبختی که محمد بن عثمان قبل از فوتش به امر حضرت حجت ایشان را معرفی نمود که به نیابت و وکالت برقرار شد و او هم در شعبان هجری وفات کرد.
4- ابوالحسن علی بن محمد سمری که از بزرگترین موثقین و معتمدین و از فحول علماء فقهای اسلام است به وکالت و نیابت برگزیده شد واین مرد متقی و زاهد هم د رنیمه شعبان سال 329 هجری درگذشت که قبل از فوت نایب چهارم توقیفی صادر شد که دیگر آن حضرت نایبی نداشته و غیبت کبری اختیار خواهد نمود و دومین دوره زندگانی آن حضرت از سال 330 شروع می شود. همان غیبت کبری است تا روزی که فرمان مهمی از طرف پروردگار صادر و حضرت مأمور به خروج و ظهور بشوند.
از امام حسین علیه السلام روایت است که آن حضرت فرمود از ما دوازدهمین مهدی است که اول ایشان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و آخر آنها نهمین فرزند من است و نماند که تمام ائمه اطهار علیه السلام به آمدن مهدی قائم صلوات الله علیه تصریح فرموده اند،
چنانچه هست فلک را دوازده تمثال که آفتاب بر آن دور می کند مه و سال
بر آسمان ولایت دوازده برجند چو آفتاب ترتیب همه بر اوج کمال
مثال دوازده ماه و دوازده کوکب به آفتاب نبوت نموده استقبال
ستارگان سپهر ولایت شرفند که ایمنند ز نقصان و احتراق و وبال
این دین اسلام با تمام جهات فرعی آن تا این ساعت بطور کامل با وفق زمان کامل چرخیده و به لازمه توصیف و تشریح و تفسیر و تأویل و ادامه طرق و ایصال به مطلوب و عنوان مظاهر و مصادیق اعمال و احکام بود، تمام آنها را در طول سه قرن دوازده نور پاک ولایت به مردم فهمانید و مانند آن است که منظوم ه شمس نبوت در بروج ولایت یکدوره کامل گردش کرده و تمام جهات و خصوصیات متصوره دین را که برای آسایش اندیشه و آرامش خاطر بشر فرستادند عملاً ترجمه کرده و به مردم جهان نشان دادند و در این اوقات که در غیبت کبری امام زمان علیه السلام عمری را می گذرانیم دوران گردش منظومه شمسی تمام و مدتی چهره زیبای دوازدهمین مهر سپهر ولایت زیر ابرهای عدم سنخیت مخفی است تا ظاهر گردد و اسلام را احیاء و زنده کند و ندا بر عالم زند: «انی بقیه الله و حجته و خلیفته علیکم»
همه شب آرزویم که ببینم از تو روئی چه زیان تو را که منهم برسم به آرزوئی
بکسی جمال خود را ننموده و ببینم همه جا بهر زبانی بود از تو گفتگوئی
نه بباغ ره دهندم که گلی بکام بویم نه دماغ آنکه از گل شنوم بباغ بوئی
الهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه السا عه و فی کل ساعه ولیاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاً و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا برحمتک یا ارحم الراحمین.
تولد امام زمان (عج)
از پس پرده برون آی بکن عشوه گری تو گلی از چمن و باغ و گلستان علی
ناز بر ما مفروش ما که گرفتار توئیم تو به گلزار امامت گلی اندر چمنی
روی بر ما بنما عاشق رخسار توئیم روی زیبای تو محراب عبادت به منی
قد رعنای تو را جان فدا خواهیم کرد ای که سروی به گلستان تو درّ یمنی
یوسف مصر بزیبایی تو کی برسد جمله عالم به تو عاشق شه چون ممتحنی
باز آ جان به فدایت همه عشاق کشند ماه را نور توئی نور خدا را ضمنی
تو پناهی به ضعیفان تو مهدی بتول یادگاری تو ز انوار حسین و حسنی
چاره سازی بهمه درد بیا مهدی جان روح بر جسم همه روح تواندر بدنی
دست ما سوی خدا دیدن تو می طبیم عطر تو می شنونیم عطر گل یاسمنی
تو فریدی تو عزیزی همه هست عاشق تو در ملاحت فصاحت که شیرین سخنی
در فراقت همه شب دست بدعا برداریم کی بیائی به نامت که تو کی زنی
«البرزم» دست تمنا بسویت به تلاش کی بود مدح مرا جلوه ای پیش مهمنی
(البرز)
1- اما چگونگی بهره مندی (مردم) به هنگام غیبت من، همانند بهره م ند شدنشان از خورشید به هنگام نهان شدنش در پشت ابر است،
2- من امان اهل زمینم چنانکه ستارگان ، امان اهل آسمانند.
3- نامه ای امام زمان (عج) به آخرین نایب آن حضرت علی بن محمد سمری شش روز قبل از وفاتش، (وفات علی محمد بن محمد سمری)
بسم الله الرحمن الرحیم
ای علی بن محمد سمری، خداوند اجر و پاداش دوستانت را در مصیبت تو زیاد کند، تا شش روز دیگر خواهی مرد، خود را آماده کن و برای جانشینی خود به کسی وصیت ننما که غیبت تام (من) فرا رسیده است و دیگر ظهوری نخواهد بود مگر با دستور خداوند متعال، آنهم پس از دورانی طولانی و پس از قساوت دلها و پرشدن زمین از ستم، دیری نخواهد پایید که از میان پیروانم کسانی خواهند بود که ادعای دیدار مرا کنند، اما آگاه باشید که هر کس پیش از خروج (سفیانی) و پدید آمدن، صیحه، مدعی دیدار من بشود دروغ زن و مفتری است و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم،
«به نظر می رسد که فرمان حضرت برای دورانی بود که عده خود را آماده کرده بودند از انتشار دیدار با آن حضرت سوء استفاده نمایند لذا امام فرموده اند هر کس ادعای دیدار مرا داشته باشد دروغ می گوید و این نیز حتماً از آنهائیکه هر روز داستانی علم می کنند و از آن بهره برداری غیرمنطقی می نمایند می باشد د رصورتیکه ما روایات بی شماری داریم که از حضرات آیات عظام و اشخاص متفرقه به خدمت آقا مشرف شده اند مانند شیخ مقدس، علامه حلی و علامه بحرالعلوم و صدها هزار اشخاص دیگر، البته ناگفته نماند که امام زمان (عج) در میان ما زندگی می کند ولی دیدن آفتاب با چشمان غیرمسلح امکان ندارد باید اول دل و جان و روح را با اصل مبدأ آفرینش پیوند بدهی تا اینکه موفق بدیدار امام زمان (عج) گردی»
4- بدرستیکه من سبب امنیت برای اهل زمین هستم.
5- برای تعجیل در فرج من بسیار دعا کنید والسلام علی من اتبع الهدی
نیمه شعبان
آمد به جهان حجت حق حامی قرآن روشنگر آئین و صفابحش و دل وجان
تفسیر خود شرح هدی ضامن پیمان بر اصل جهان واسطة رحمت یزدان
آن قائد دین نبی و مظهر ایمان آن پور حس زادة نرجس شه دوران
آمد به گلستان نبی خسرو خوبان از مقدم او صحن جهان رشگ وجنان است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
او جلوه ی دلجوی خداوند جهان است در پرده ای غیبت اگر از دیده نهان است
از عطر خوشش صحن جهان مشگ جنان است روشن ز رخش جمله کران تا به کران است
بالاتر از اندیش و برتر ز گمان است این حجت حق گرچه نهانست و عیان است
اما به عیان حامی مظلوم جهان است او قلب حیات و بشر و کهف امان است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
چون نور ظهورش برسد بر کرة خاک اسلام فراتر رود از گنبد افلاک
ای آنک مقام تو بود برتر از ادراک تا چند کنم جامه جان را ز غمت چاک
کی آئی کنی روی جهانرا از بدی پاک جانم بفدای تو شود ای شه مولاک
ایران شده شاها همه از لطف تو بی باک از معدلتست ملک پر از امن و امان است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
امید صد امید که از غایت تدبیر روزی بنهایت رسد این دورة تاخیر
بر درگه تو بنده شود قدرت و تقدیر روشن بشود چشم و چراغ فلک پیر
دل شیشه پر خون شود از آن مژه و تیر شرمنده از آن نور جمالت شده نیر
تا عرش خداوند رسد نفخه تکبیر آنروز همه رسم و ره کفر نهان است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
آنروز شب تیرة هجران بسرآید اندر پی یلدای فراقش سحر آید
خورشید جمالش بجهان جلوه گر آید یزدان متجلی بظهورش دگر آید
اسرار ازل جملگی از پرده برآید فرزند بتول منتقم را دگر آید
امشب بجهان پادشه پرثمر آید آنروز بهاریست که خالی ز خزان است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
او پرتو انوار خداوند جهان است او معنی پاینده گی دور و زمان است
او مقصد و او ملجاء و او کهف زمان است در چهره ئی او جلوه دادار عیان است
از قدرت او چهره بیدار نهان است فرزند علی آمده چون شیر ژیان است
از مقدم او پشت عدو همچو کمان است آنرا که عیان است چه حاجت به بیان است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
در بحر جمالش که بود نا شناهی شد یونس اندیشة من طعمه ماهی
ننماید اگر چهره خورشید پناهی هرگز به سپیدی نبرد راه سیاهی
نابود شود هر ستم و ظلم و گناهی از ظلم شده زندگی خلق تباهی
خشکیده شود ریشة دشمن به نگاهی گنجور خبردار از آن گنج گران است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
آن چهره خدایا زپس پرده بیرون آر از صولت نامش علم کفر نگون آر
بگسسته زهم سلسله دشمن دون آر هر کفر و تباهی به شکست و به زبون آر
اوضاع پرآشوب جهان را به سکون آر هر دشمن دشمن تو الهی به فنون آر
از کید عدو حجت خود را تو مصون آر چشم برهش یار خدا یا نگران است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
مائیم به فرمان قضا راضی و تسلیم مائیم میان بسته پی نشر، تعالیم
تا دین برسد بر همه آفاق و اقالیم با حکم تو از دوری دلدار بنالیم
اما چه کنم طالب دید از جمالیم با هجر بسازیم و از این فخر ببالیم
یا رب م ددی ده که ما تشنه وصالیم او حاضر و در جمع محبان به میان است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
ای سرو سرافراز فدای گل خوشبوی مداح تو شد مجلسی و کرد به توروی
خواهد ز تو توفیق و تکاپوی از گلشن مدح تو وجد تو سخن گوی
ثابت قدمش دار و ثناخوان و خداجوی بیمار رخ یاریم و هستیم شفاجوی
ما دیده براهیم که بیایی تو ضیاروی ای آنکه قدش از غم هجرش کمان است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
ای در گهر بار گل گلشن زهرا ای پور حسن عسکری ای سید والا
سوگند تو را خون شهیدان مصلی محتاج در رحمتیم ای آیت عظما
ما منتظر لطف توئیم سید طاها امروز که عید است به ما کن عطایا
بر ما نظر لطف نما ای شه والا زیرا نظرت رحمت غفران خدا است
میلاد خوش مهدی موعود زمان است
بیژن فاضل مجلسی
بسمه تعالی
امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین کوکب درخشندة امامت در افق آسمان ولایت در مدینة منوره طالع شد، و با عمر کوتاه ولی پربرکت خویش روشنی از زندگی خود باقی گذاشت، که مأثر بلند و دامنه دارش تا ابد باقی است، این پیشوای بزرگ که علم و دانشش متصل و مربوط به اقیانوس عظیم علم نبوت و سرچشمه وحی و الهام بود و در عصر سفاکترین حاکم جبار زمان متوکل عباسی می زیست، بیست و هشت سال زندگی چون گل کوتاه امام حسن عسکری علیه السلام همواره تحت نظر و مراقبت خلفای عباسی بود. زندگی پربرکت این امام همام به سه دوره تقسیم می شود، دوره اول سیزده سال در مدینه، دوره دوم در سال در عراق و شهر سامرا قبل از امامت و دوره سوم زمان ولایت و تصرف او در امور بوده که بیش از شش سال طول نکشید و در این مدت همان مردم و برنامه و خط سیری که اجداد والاتبارش رفته بودند رفت و همان مقصد را تعقیب فرمود، و در مدت شش سال امامت خود سه سال در زندان بنی عباس عمر شریف را گذراند، حضرت امام عسکری علیه السلام فرزند امام علی النقی الهادی و مادرش سوسن از زنان صالح روزگار و دارای فضائف نفسانی بود که اسم اصلی این بانو سلیل از اولاد پادشاهان رومی بود.
فرزند امام هادی حضرت حسن عسکری علیه السلام در مدینه منوره 24 ربیع الاول سال 232 متولد و در دوم همان ماه در سال 260 هجری به شهادت رسید،
مورخان اسلامی نگاشته اند که پس از شهادت آنحضرت شیعیانش مویه و زاری بسیار کردند و مردم شهر سامره کار و دکاکین خود را تعطیل و در تشییع جنازه و سوگواری آن حضرت شرکت کرده و همه مردم می گریستند و به شخصیت والای آن بزرگوار اعتراف می کردند،
امام یازدهم د رامامت خود تعلیمات ع دلیه از قرآن و دین اسلام داد که تجدید عظمت و نیزوی آن گردید و در اواسط قرن سوم هجرت بود که این جنبش علمی پیدا شد فلاسفه بزرگی چون اسحق کندی و ابونصر فارابی از برکت وجود امام و تعلیمات آن حضرت بهره مند می شدند و در فقه واصول دین یک نهضت نویی بوجود آورد که ملت اسلام را از آن خواب غفلت و ناگهانی بیدار کرد،
شخصیت امام حسن عسکری علیه السلام بر محور این مطلب که پدر مهدی موعود است دور می زند، ناگفته نماند که خلفای بنی عباس از سفاح گرفته تا آخرین آنها در ظلم و خشونت و تجاوز و دشمنی با آن رسول الله دست کمی از اولاد بنی امیه نداشتند و کارهائی که یزید و یزیدیان و جرثومه کثیف خاندان بنی امیه انجام داده بودند اینها تجاوز و ظلم و کشتار اولاد فاطمه و رسول خدا را از حد و مقیاس بنی امیه گذراندند،
بنی عباس که به نام بنی هاشم و گرفتن حق اولاد علی به صحنه آمده بودند وقتی بر اریکه سلطنت نشستند تمام وعده و وعیدها را فراموش کردند و اولین تاخت و تاز را بر علیه خاندان علی المرتضی شروع کردند، در هر جا نامی از علی و اولاد علی بود به سخترین شکل برای از بین بردن آن اقدام می کردند، هنوز در زیر پایه های کاخ های فرعونی بنی عباس، هارونها و معتصم ها اجساد اولاد فاطمه که زنده، زنده در زیر پی گذاشته شده اند بیانگر جنایات این خاندان است.
آنها هر یک به نحوی در کشتار اولاد پیامبر دست داشتند، زهر حلال مشکلات آنها بود و تمام ائمه که در دوران آنها بودند همه را با زهر مسموم کردند.
معاویه یا یزید حداقل مراعات بعضی از اصول را برای پایداری حکومت خود لازم می دانستند، معاویه اگر حسن به علی را با دستیاری عمله جات خود مسموم می کند حداقل امام موسی بن جعفر را در زندان 17 سال محبوس و به زندگیش با زهر خاتمه نمی دهد، ادعای معاویه در مورد مسمومیت حسن به علی اشکهای مزورانه بود یا یزید وقتی پرده از جنایاتش برداشته شد. لعن و نفرین به ابن سعد و ابن زیاد و عمله جات بی اراده اش می نمود وی گفت اگر حسین به پیش من می آمد هر چه می خواست بپایش می ریختم، البته با ریا و تزویر پایه های حکومتش را که لرزان شده بود می خواست حفظ نماید.
دسته بندی | منابع طبیعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 84 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 141 |
مقدمه :
سرزمین ایل بختیاری یا لُر بزرگ که از مهمترین ایلات کوچرو ایران کنونی است در شمال و باختر سرزمین ایلات کهکیلویه یعنی زاگرس مرکزی قرار دارد. (ایلات و عشایر انتشارات آگاه ، سال 1362، ص 20) قلمرو این ایل که به نام خاک بختیاری معروف است در ناحیهای میان اصفهان و خوزستان قرار گرفته و سلسله جبال زاگرس در جهت شمال غربی به جنوب شرقی از میان این قلمرو میگذرد و آن را به دو بخش کوهستانی در شرق و جلگهای در غرب این جبال تقسیم میکند بخش کوهستانی ییلاق و بخش جلگهای قشلاق ایل بختیاری است. این منطقه محدود است از طرف شمال به لرستا، از سوی شرق به اصفهان و چهارمحال از سوی جنوب به قلمرو ایلات لرستان منطقه کهکیلویه و بویر احمد و ایل ترک زبان قشقایی و از سوی غرب به دشت خوزستان. جمعیت ایل را در حدود 500000 نفر تخمین زدهاند که در سرزمینی به مساحت 7500 کیلومتر مربع زندگی میکنند. از کل جمعیت 200000 نفر یعنی 40 درصد زندگی کوچنشینی و نیمه کوچنشینی دارند که ییلاق و قشلاق میکنند و معیشت آنها مبتنی بر پرورش دام از نوع گوسفند و بز است، منطقه ییلاقی ایل در مرتفعات غرب اصفهان واقع شده است که بلندترین قلّة آن به ارتفاع 4549 متر در زیر کوه قرار دارد. سرزمین قشلاقی در دامنه شرقی سلسله جبال زاگرس واقع شده و تا قسمتی از خوزستان ادامه دارد. ایل بختیاری در طول سال دارای دو کوچ بزرگ در دو فصل بهار و پاییز است، اوایل بهار از گرمسیر به ییلاق میکوچند و پاییز برمیگردند. فاصله میان گرمسیر و ییلاق برحسب طایفه متفاوت است و در مداری به 300 کیلومت میرسد. کوچ بختیاریها به طور منظم صورت میگیرد، هر طایفه از مسیر معینی ((ایل راه)) که تقریباً ثابت است میگذرد، در ییلاق هم محل ثابتی دارند که دیگر طوایف نمیتوانند از آن استفاده کنند. در بازگشت به گرمسیر آثاری از سنگچین ها بر جای میماند که مجدداً در سال آینده هر طایفه در محل خود چادرها را برپامیدارد. (رجوع شود به : اصغر کریمی ـ ژان پیر دیگار، ایل بختیاری در مجموعه مقالات مردمشناسی مرکز مردمشناسی ـ وزارت علوم و آموزش عالی ، دفتر دوم، ایلات و عشایری پاییز 1362 ، ص 11 تا 51.) ایل بختیاری به دو نیمه یا بلوک «هفت لنگ » و «چهار لنگ» تقسیم میشود که هر کدام در کل قلمرو بختیاری دارای سرزمین مشخص است ... هفت لنگ که همه ساله بین نواحی شرقی خوزستان یعنی «اندیکا» و «مسجد سلیمان» و «شوشتر» و «ایذه» و «شهرکرد» و «بروجن» در چهارمحال و بختیاری در حرکت و کوچ اند به چهار گروه دورکی، بابادی ، بختیاروند (یا بهداروند) و دنیارانی تقسیم میشود. چهار لنگ نیز که عمدتاً بین دزفول و ایذه در خوزستان از سویی و «داران» در اصفهان و «الیگودرز» و «بروجرد» در لرستان از سوی دیگر ییلاق ـ قشلاق میکنند و به گروههای هم وند، «محمد صالح» (مم صالح) ، «موگویی» و «کیان ارثی» تقسیم میشود... بسیاری از تیرههای طوایف چهار لنگ اسکان یافتهاند. (ایلات و عشایر، انتشارات آگاه، سال 1362 ص 20 ) .
معیشت اصلی بختیاریها دامپروری توأم با مختصری زراعت است که بیشتر به صورت دیم و کمتر به صورت آبی کشت میشود. زراعت آبی عمدتاً در محدوده روستاها و میان یک جانشینان متداول است، صنایع دستی هم یکی از فعالیتهای اقتصادی بختیاریهاست که زنان انجام آن را بر عهده دارند. مواد اولیه صنایع دستی عمدتاً از تولیدات دامی تأمین میشود.
بیان مسئله :
ایل بختیاری که همیشه به عنوان یکی از ایلهای پرجمعیت و دارای نفوذ گستردة سیاسی ندارد ، اقتصادی در جنوب غربی کشور شمرده شده، بارها مورد بررسیهای مختلف فرهنگی ، اجتماعی و مردمشناسی قرار گرفته است. سعی ما در این تحقیق بر این است که مسائل انسانی، اقتصادی و تاریخی را به صورت پیوسته و از دید علم جغرافیا بررسی کنیم و تنها به شناخت عوامل و پدیدهها بسنده نکرده، ضمن شناخت، به روابط بین آنها نیز اشاره نماییم.
یکی از علل بررسی ایل مذکور آن است که بختیاریها از اصیلترین و قدیمیترین اقوام ایرانی محسوب گردیده، پرجمعیتترین جامعة عشایری کشور نیز به شمار میروند؛ جامعهای که در طول تاریخ بس طولانی خود، با جمعیت انبوه بر منطقه تسلط داشته، قادر به انتقال ویژگیهایی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خود به ساکنان بخشهای مجاور نیز بوده است ؛ به طوری که بخشهایی از خوزستان ، لرستان ، اصفهان ، چهارمحال و بختیاری و فارس کاملاً از ویژگیهای فرهنگ بختیاری برخوردار بوده ، متأثر از اقتصاد آنان هستند.
ایل بختیاری با تحولات سیاسی و اقتصادی کشور، بویژه از 1340 به بعد، بنیانهای اصیل اجتماعی و اقتصادی خود را از دست داده و امروزه پدیدة یکجانشینی، اشتغال در صنایع نفتی جنوب، پراکنده شدن در شهرها و قصبات منطقه و مشکلات عدیده دیگر، تشکیلات و ساختار ایلی و سنتی آن را تا حدودی از هم گسسته است.
با شنیدن نام بختیاری برای نخستین بار، اینطور استنباط میشود که قومی واحد از یک نژاد و فرهنگند، اما در عمل خواهیم دید که دقیقاً اینطور نیست و در بین آنان مردمانی از اقوام ایرانی، عرب و ترک نیز وجود دارند که همگی در یک تشکیلات سیاسی اجتماعی به نام بختیاری، منسجم و متحد گردیدهاند و نفوذ و توسعة فرهنگی و اقتصادی آنان در جنوب ایران، در بین چندین استان کشور گسترده شده است. پس این مطلب مهم است که منطقة بختیاری یا حدود تحت قلمرو ایل بختیاری هیچ رابطهای با تقسیمات سیاسی کشور، از جمله سطح استانها و مرز شهرستانها ندارد، بلکه بیشتر تابع مساعدت محیط طبیعی منطقه و میزان نفوذ سیاسی، اداری و اقتصادی بختیاریهاست ، به طوری که حتی بخشهایی از استان مرکزی و شمال شرقی اصفهان ، نظیر گلپایگان ، خوانسار، خمین ، محلات و کوهپایة اصفهان نیز تحت نفوذ بختیاریها بوده است که البته امروزه به سبب تحلیل قدرتهای اجتماعی و کاهش مراتع و رواج پدیدة یکجانشینی ، عملاً از حیطة نفوذ آنان خارج شده و فقط آثاری از گذشته به صورت بناها، سنگ قبرها، لهجهها و ... باقی مانده است.
حدود و وسعت . به طور کلی ، محدودة ایل بختیاری در جنوب غربی کشور در بین دو سرزمین کوهستانی و مرتفع شمال و شرق چهارمحال و بختیاری و لرستان و سرزمین جلگهای گرمسیری مغرب و جنوب خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد واقع شده است. به عبارتی، این محدوده، از بلندترین نقطة قلل مرتفع، یعنی زردکوه بختیاری با بیش از 4500 متر و کوههای الیگودرز با ارتفاعاتی بیش از 2500 متر شروع شده، به سمت غرب و جنوب تا جلگة پست و آبرفتی خوزستان ادامه مییابد.
طول و عرض جغرافیایی . چون محدودة مورد نظر ما بر تقسیمات سیاسی استانها منطبق نیست سعی کردهایم که موقعیت جغرافیایی آن را در نقاطی که امروزه حد گسترش بختیاریها به شمار میرود در نظر بگیریم. از نظر عرض جغرافیایی بین مدارهای 31 درجه و 16 دقیقه (رامهرمز) و 33 درجه و 22 دقیقه شمالی (الیگودرز) قرار دارد و تقریباً بیش از دو درجه و 6 دقیقة عرض شمالی را میپوشاند. از نظر طول جغرافیایی بین نصفالنهار 48 درجه و 50 دقیقه (شوشتر) و 51 درجه و 27 دقیقة شرقی (بروجن) قرار دارد. (اطلس کامل گیتاشناسی ؛ مؤسسه کارتوگرافی گیتاشناسی، مبحث ایران ، ج دهم ، 1368.)
این مطلب بیانگر آن است که این محدوده به صورت چهارگوشی است که طول و عرض آن با اندکی اختلاف، تقریباً با هم برابر است و مسیرهای کوچ، صرف نظر از مناطق دشوار کوهستانی و درهها نسبتاً کوتاه و مناسب است و استقرار عشایر در بخشهای مختلف، بین طوایف و مناطق یکجانشین، به طور یکنواختتر و سادهتر انجام میگیرد، بر خلاف مسیر ایل قشقائی که در کوچ از جنوب به شمال، باید طی کنند.
موقعیت نسبی . منطقة بختیاری در دو محدودة مشخص و متفاوت با هم گسترده شده است : منطقة اول شامل شمال و شرق آن میباشد که ییلاق عشایر است و به طور کلی در محدودة زاگرس میانی از شمال غربی به جنوب شرقی در امتداد رشته کوههای زاگرس کشیده شده است، به طوری که ارتفاع این منطقه از هزار متر در جنوب تا بیش از 4500 متر در شمال متغیر است (زردکوه 4527 متر، اشترانکوه در لرستان 4328 متر). منطقة دوم، جلگة خوزستان است که خاک بختیاری به شمال شرق و مشرق این جلگه محدود میشود (بخش قشلاقی بختیاریها) . این منطقه با حداقل ارتفاع (کمتر از نهصد متر) و نزدیکی به حوضة گرم و خشک خلیج فارس از مناطق شمالی تفکیک میشود.
به طور کلی، شمال و شرق سرزمین بختیاری در محدودة ارتفاعات فشرده و چینخوردة زاگرس شمالی واقع است و تمام مسائل محیطی ، آب و هوایی و زیستی آن با وضعیت کوهستانی ارتباط کامل داشته، برعکس بخش جنوب و جنوب غربی آن در جلگة خوزستان واقع شده است و از نظر اکولوژیکی و پدیدههای زیستی از جمله رویش گیاهی کاملاً متفاوت بوده، با وضعیت طبیعی منطقه گرم خوزستان و خلیج فارس مرتبط است.
تفاوتهای فصلی بین این دو محیط که اختلافها و تضادهایی از نظر آب و هوایی، زمان رویش گیاهان و منابع آب دارند موجب کوچ و جابجایی عشایر و دام آنان میشود.
حدود سرزمین بختیاری. امروزه منطقههای اصلی سکونت بختیاریها در دو استان چهارمحال و بختیاری و خوزستان نشان داده میشود، اما حوزة نفوذ سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی آنان در خارج از این استانها کاملاً مشهود است. به طور کلی ، منطقة سکونت ایل بختیاری به این مناطق محدود میشود : از شمال به نجفآباد ، داران، الیگودرز؛ از مشرق به اصفهان ، شهرضا، بروجن ؛ از جنوب به سمیرم ، لردگان و شمال استان کهگیلویه و بویراحمد و بالاخره از مغرب و جنوب غربی به شهرستانهای مشرق خوزستان نظیر رامهرمز، شوشتر و دزفول و مناطق بین آنها ـ اگر چه تا اهواز نیز گسترش دارد.
وسعت . اگر چه تعیین مساحت واقعی منطقة بختیاری با توجه به حدود گسترش آن در جهات مختلف کار سادهای نیست توانستهایم مساحت تقریبی آن را محاسبه کنیم. با در نظر گرفتن ناحیة بین شوشتر و بروجن (منتهیالیه غرب و شرق منطقه) و رامهرمز و الیگودرز (منتهیالیه جنوب و شمال منطقه) مساحتی حدود 50626 کیلومتر مربع به دست میآید که از این مقدار 14870 کیلومتر مربع در استان چهارمحال و بختیاری ؛ 6202 کیلومتر مربع در شهرستان ایذه ؛ 4313 کیلومتر مربع در شهرستان رامهرمز، 3538 کیلومتر مربع در شهرستان شوشتر؛ 6986 کیلومتر مربع در شهرستان مسجد سلیمان ؛ 7976 کیلومتر مربع در شهرستان الیگودرز و 6741
کیلومتر مربع نیز بین شهرستانهای استان اصفهان، شمال کهگیلویه و بویراحمد سردسیر و دزفول واقع شده است. (اطلس کامل گیتاشناسی؛ مبحث ایران.) مطابق این تقسیمبندی ، اینطور استنتاج میشود که از نظر وسعت تفاوت مهمی بین ییلاق و قشلاق بختیاری مشاهده نمیشود و این خود نشاندهندة وضعیت خوب و مرغوب بودن مراتع در قشلاق است؛ زیرا معمولاً در ایران مناطق قشلاقی به سبب رطوبت کمتر، فقر پوشش گیاهی و خشکسالیهای متعدد، نسبت به مناطق ییلاقی از نظر مرتع محدودیت بیشتری دارد و معمولاً قشلاق باید وسیعتر از ییلاق باشد، نظیر قشلاق قشقائیها که دو برابر ییلاق آنان است یا قشلاق عشایر کرمان، البرز جنوبی و خراسان . در مورد بختیاریها تقریباً موازنهای بین حدود مراتع قشلاقی و ییلاقی وجود دارد که خود حاکی از پوشش گیاهی مناسب و کافی در دو منطقه است. اما باید توجه داشت که امروزه مناطقی که عملاً تحت نفوذ و استقرار عشایر بختیاری است بمراتب کمتر از محدودههای مذکور وسعت دارد، به طوری که وسعت مناطق تحت نفوذ در ییلاق ده هزار و در قشلاق دوازده هزار کیلومتر مربع در نظر گرفته شده است که بر مناطق و مراکز اصلی بختیاریها منطبق است ؛ در حالی که دامنة نفوذ آنان تا مساحتی حدود دو برابر ارقام فوق (بیش از پنجاه هزار کیلومتر مربع) تعیین میشود.
ژئومورفولوژی ییلاق . منطقة ییلاق بختیاریها کوهستانی است. این منطقه در محدودة چینخوردگی زاگرس واقع بوده، بسیار نامنظم و بر خلاف منطقة گرمسیر خوزستان دارای پستی و بلندیهای فراوانی است. رسوبات این کوهها به دوران سوم زمینشناسی مربوط است بویژه آهک و کنگلومرای بخیتاری که در دوران سوم چینخورده است. مرتفعترین کوههای زاگرس در این قسمت واقع است از جمله زردکوه به ارتفاع 4527 متر که سراسر طول سال پوشیده از برف است و سبز کوه به ارتفاع 3900 متر در شهرستان بروجن که از مهمترین ارتفاعات منطقه به شمار میرود و با کوههای بزکوه، سفیدکوه، کارکنان، منگشت و مالدران و کوه بریک در سطح استان چهارمحال و بختیاری و ارتفاعاتی در استان لرستان، مانند کوههای الیگودرز، ملاوی، اشترکوه و کوههای نجفآباد که بیش از 2500 متر ارتفاع دارد مجموعة فشرده و مرتفعی را در سطح منطقة ییلاقی بختیاریها به وجود آورده است. جهت این ارتفاعات بر جهت عمومی رشته کوه زاگرس منطبق است که از شمال غرب به جنوب شرق امتداد دارد. این کوههای جوان که به آخرین دورة کوهزایی مربوط است ، به سبب نظمی که در قرارگیری ناودیسهاوتاقدیس ها (به صورت موازی) دارد دارای نوعی وحدت جغرافیایی است. کلیة شبکه آبگیر دایمی و غنی رودخانهای نظیر کارون که حیات اقتصادی استانهای مجاور بویژه خوزستان را تضمین میکند در این منطقه است.
زمین دراین ارتفاعات، به طور عمده، رسوبیِ آبرفتی است و آهکها، ماسه سنگها و سنگهای آذرین و کنگلومرا نیز گسترش بسیاری دارد.
از معروفترین و مرتفعترین ارتفاعات این قسمت، زردکوه بختیاری است که شبکه آبگیر کارون با درههای بسیار عمیق و وحشتناک نیز بر عظمت این کوهستان افزوده است. این عوامل مشکلاتی برای کوچ عشایری به وجود میآورد؛ مثلاً صعود به ارتفاعات و عبور از درهها بخصوص عبور از کارون را مشکل کرده، غالباً خساراتی به بار میآورد.
ژئومورفولوژی قشلاق. قسمت گرمسیری که بخش شرقی خوزستان را دربرمیگیرد سرزمین همواری میباشد که رسوبات دوران چهارم سطح بیشتر آن را پوشانده است.
جنس این زمینها از مواد آبرفتی، آهکی و رسی زاگرس با بافت بسیار ریز تشکیل شده و دیوارة کوهستانی زاگرس از شمال و مشرق، این منطقه را احاطه کرده است. شبکة آبها، بستر رودخانهها، درههای خشک سیلابی و تعدادی از تپه ماهورها در این بخش دیده میشود، بخصوص در ناحیة دزفول که ناهمواریها متراکمتر است و بخش جانکی ایذه که اغلب در جنوب با تشکیلات گچی و رسی همراه میباشد. به طور کلی، در این منطقه هر چه به سمت جنوب و مغرب پیش رویم از ارتفاع آن کاسته و بر همواری و یکنواختی آن افزوده میشود. ارتفاع در این ناحیه کم است، به طوری که ارتفاع شوشتر از سطح دریا 170 متر، رامهرمز 115 متر، مسجد سلیمان 362 متر، اهواز 20 متر، دزفول 143 متر و ایذه کمتر از 700 متر است و در ماهشهر، در کنار خلیجفارس، ارتفاع به کمتر از 10 متر کاهش مییابد.
آب و هوای ییلاق. این منطقه به علت داشتن کوههای مرتفع متعدد دارای زمستانهای سرد و تابستانهای کوتاه و معتدل است که بدین ترتیب از آب و هوای معتدل کوهستانی برخوردار میباشد. در اکثر نقاطی که ارتفاع آنها از دو هزار متر بیشتر است دورة سرما در حدود چهار تا پنج ماه ادامه مییابد. هوای این منطقه از اوایل پاییز تغییر میکند و از اواسط آبان یخبندان آغاز میشود. قبل از شروع سرما بارانهای متغیر و پراکنده میبارد و در نقاط مختلف، از اوایل مهر تا آبان این بارانها شروع میشود و از این هنگام به بعد، برفهای سنگین و پیاپی میبارد. در پایان دورة یخبندان ، دوباره زمان بارانهای متغیر فرامیرسد. اعتدال هوا معمولاً از اوایل اردیبهشت آغاز میشود و تا اواخر خرداد ادامه مییابد. در چهارمحال و بختیاری گرمترین روزهای سال از تیر شروع شده، تا اوایل مرداد ادامه دارد.
آب و هوای قشلاق. قشلاق بختیاریها در شرق استان خوزستان واقع است؛ بنابراین ، توضیح دربارة آب و هوای استان و تأثیرات آن در پیدایش کوچ لازم به نظر میرسد. مهمترین عوامل مؤثر در حاکمیت آب و هوای گرم و خشک در این جلگه عبارت است از :
الف ) عرض جغرافیایی و به عبارتی فاصلة منطقه تا استوای حرارتی کره زمین. این منطقه بین 29 درجه و 58 دقیقه تا 32 درجه و 58 دقیقه شمالی واقع شده است.
ب ) کاهش ارتفاع. این دو شاید مهمترین علت تفاوتهای آب و هوایی بین ییلاق و قشلاق بختیاریها باشد؛ زیرا جلگة خوزستان که از رسوبات آبرفتی پوشیده شده است جلگهای هموار و کمارتفاع میباشد و فقط در سمت مشرق که قشلاق بختیاریهاست تپههایی کمارتفاع دیده میشود، به طوری که ارتفاعات کمتر از نهصدمتر ( به طور متوسط پانصد متر) در مقابل کوههای 2500 – 4500 متر ییلاق قرار دارد.
ج ) قرار داشتن در مسیر وزش بادهای گرم و غبارآلود که از عربستان و عراق میوزد و موجب شدت گرما، تبخیر شدید و آلودگی هوا میشود.
تابستان این جلگه، بویژه در بخشهای جنوبی علاوه بر گرمای شدید، دارای رطوبت نسبی بسیار است که امکان زیست را دشوار میکند و در نتیجه آب و هوای آن نسبت به آب و هوای بخشهای کوهستانی ییلاق تفاوت بسیاری دارد. زمستانهای آن ملایم و اغلب مرطوب و دارای بارشهای نامنظم است که در رشد و نمو پوشش گیاهی نقش مهمی دارد؛ مثلاً در ایستگاه شوشتر که یکی از مهمترین مناطق قشلاقی به شمار میرود و ارتفاع متوسط آن 150 متر است درجه حرارت متوسط در برخی ماهها به قرار زیر است :
- دی 5/10 درجه سانتیگراد؛
- بهمن 9/13 درجه سانتیگراد؛
- اسفند 2/16 درجه سانتیگراد؛
- خرداد 5/32 درجه سانتیگراد.
در ماههای دی، بهمن و اسفند ، یعنی زمانی که در کوههای بختیاری و الیگودرز درجة حرارت زیر صفر و قشر ضخیمی از برف و یخ زمین را پوشانده است درجة حرارت در شوشتر بالای 10 و به طور متوسط 5/12 است که همراه با رطوبت زمستانی ، محیط بسیار مساعدی برای رویش مرتع و فعالیت انسان و دام فراهم میآید. از فروردین درجه حرارت ناگهان افزایش یافته، در خرداد با بیش از 35 درجه دیگر قابل استفاده نیست. در همین ماهها میزان بارشهای جوی به قرار زیر است:
- دی 107 میلیمتر ؛
- بهمن 33 میلیمتر؛
- اسفند 5/61 میلیمتر؛
- فروردین 10 میلیمتر ؛
- خرداد 0 میلیمتر.
میبینیم که در طول فصل زمستان ، بارشها بسیار است که با فرارسیدن بهار به ده میلیمتر کاهش یافته، سرانجام بین اردیبهشت و خرداد به صفر میرسد و همراه با قطع بارش، درجة حرارت هم افزایش مییابد و در اینجاست که زمینة کوچ به سمت ییلاق فراهم میشود و عشایر با ع جله قشلاق را ترک میکنند. حداکثر درجه حرارت در این بخش از خوزستان 1/45 درجه و حداقل آن 7/5 درجه بالای صفر ثبت شده است و متوسط حرارت سالانه به بیش از 4/25 درجه سانتیگراد میرسد که حاکی از گرم و خشک بودن منطقه و افزایش زمان دوره گرماست.
دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 86 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 87 |
چکیده پژوهش:
از آنجائیکه نوع تیپ شخصیتی افراد بر روی عملکرد آنها تاثیرگذار است ، و از طرف دیگر با توجه به نوع کاری که افراد در سازمانها و یا شرکتها انجام میدهند، میتوان گفت که نوع تیپ شخصیتی افراد عبارتست از اینکه درونگرا یا برونگرا باشند با روی بازده کار افراد و یا به طور کلی بر روی بهرهوری سازمان اثرگذار است.
بنابراین محقق د رپژوهش حاضر سعی دارد که با استفاده از آزمون تیپ شخصیتی آیزنک بزرگسالان که میزان درونگرایی و برونگرایی افراد را میسنجد و مشخص میکند که فرد برونگرا است و یا درونگرا و نیز محقق ساخته بهرهوری که میزان بهرهوری را در سازمانها میسنجد ، و دیگر اینکه این آزمونها بر روی کارکنان مرکز خدمات مدیریت صنایع اجرا شده است. و در این رابطه محقق در جهت نیل به اهداف پژوهش فرضیههای زیر را ارائه نموده است:
فرضیه 1- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر توجیه مستمر رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه2- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر حمایت رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 3- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر بازخورد مستمر مدیر رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 4- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر آگاهی مدیر از محیط خارجی رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 5- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر مشارکت دادن کارکنان رابطه معناداری وجود دارد.
نمونهآماری در این پژوهش تشکیل شده از 30 نفر کارکنان مرکز خدمات مدیریت صنایع که سن آنها بین 24 تا 45 سال قرار دارد. محقق پس از تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش به این نتیجه رسید که بین تیپ شخصیتی درونگرا – برونگرا با هیچ یک از خرده مقیاسهای آزمون بهرهوری رابطه معناداری وجود ندارد.
اینجانب سارا سلیمانی روزبهانی دانشجوی رشته روانشناسی صنعتی- سازمانی با شماره دانشجویی 80123708 در تاریخ / 12/83 این پایاننامه را شروع و در تاریخ /5/84 به پایان رسانیدم.
امضـاء استـاد راهنمـا
فصــل اول
مقـــدمــه پــژوهــش
مقدمه
از زمان آغاز کار روانشناسی به عنوان یک علم این موضوع همیشه مطرح بوده است که علت اصلی رفتارهای انسان چیست؟ و چرا انسانها در موقعیتهای مشابه مانند هم رفار نمیکنند. در پاسخ به این سوال و سئوالهای شبیه به این دیدگاههای مختلفی از از منظر خود پاسخهایی دادهاند.
بعضی دانشمندان معتقدند که بیشتر رفتار انسان بر ترکیب ژنتیکی ، رشد فیزیولوژیکی و عملکرد عصبی او مربوط میشود. وراثت گرایان معتقدند که تفاوت تا حد زیادی ناشی از تفاوتهای ارثی و هیجانی است، از طرف دیگر محیطگرایان بر تاثیرهای محیطی و اجتماعی در الگوهای رشد تاکید دارند، آنها معتقدند که اشخاص به مردم و اشیاء اطراف خود واکنش نشان میدهند، بسیاری از دانشمندان مدعیاند که از هیچ طریقی نمیتوان متغیرهای محیطی را از هم جدا کرد، یا یکی را به دیگری ترجیح داد، زیرا هر دو از لحظه تولد و شاید قبل از تولد درهم تاثیر میگذارند. ( مالسن و همکاران ، 1373)
در مورد تیپهای شخصیتی باید به مفهوم درونگرایی[1] و برونگرایی[2]اشاره کرد. بعضی معتقدند که درونگرایی و برونگرایی متکی به عوامل موروثی است. اما این عوامل تا آن اندازه نیست که ما نتوانیم شخصیت خود را تغییر دهیم، به علاوه ، اغلب درونگراییها و برونگراییها ممکن است محصول تجربه و یادگیری باشد. از این رو، هر کس میتواند رفتار خود را عمداً در سیر درونگرایی و برونگرایی سوق دهد. به طور کلی شخصیت درونگرا ، در رفتار و عمل و حل مسائل، دارای انگیزه و هدفهایی است که با خواستههای درونی خودش متناسب میباشد. فرد درونگرا شیفتهی دنیای درون است و هر امر ذهنی را که درون او میگذرد ، بصورت عینی , یعنی مانند امری که در دنیای خارج وجود دارد، توصیف میکند. اما فرد برونگرا ، بین خود و اعتقادی که دارا میباشد تمایزی قائل نیست، و هر انتقاد یا حملهای به اعتقاد او به منزلهی حمله به خود است. در حالی که درونگرا ممکن است به سختی از یک عقیده دفاع کند، اما میداند که از یک عقیده دفاع میکند نه از شخص خود. (فرجی ، 1376)
بدین ترتیب برونگرایی واقعی کسی است که سعی میکند به خاطر مردم و امور دنیوی زندگی کند و در راه کسب قدرت، ثروت و جلب تحسین و ستایش دیگران گام بردارد. این شخصیت پروانهصفت در جهان کار و کوشش میکند و اغلب مشاغلی از قبیل سیاست مدیریت , هنرپیشگی را اختیار میکند. اما درونگرا واقعی معمولاً یک شخصیت منزوی، غیراجتماعی ، علاقمند به اندیشهها و احساسات و تجارب خود، متفکر ، معقول و پایبند به اصول و معیارهای اخلاقی است و اغلب در تعقیب هدفها و اثبات عقاید خود سخت و خشک انعطافپذیر است.
از آنجا که سیستمها و حالتها و واکنشهای افراد و همچنین خلق و حالات روحی و روانی در افراد مختلف یکسان نیست و هم چنین تیپهای شخصیتی افراد کاملاً متفاوت استاد این پژوهش سعی شده است رابطهی ویژگیهای شخصیتی افراد و بهرهوری آنها بررسی گردد. و در پژوهش حاضر منظور از بهرهوری بیشتر بهرهوری از بعد نیروی انسانی است و رابطه آن با تیپهای شخصیتی مد نظر است. – ( فرجی ، 1376)
بیان مسئله :
بحث دربارهی شخصیت و تشریح عوامل موثر در آن از جمله مباحثی است که هم انسان را در شناخت خود و دیگران یاری میکند و هم متقاعد میسازد که افکار، نیازها و انگیزههای آدمی در بزرگسالی متاثر از تجارب دوران خردسالی است.
شخصیت عبارت است از سازمان ثابت و پایداری از منش، خلق و خوی، حالات عاطفی و انفعالی و خصوصیات درونی و جسمی شخص است که هم بر روی میزان سازگاری با محیط تاثیر میگذارد و هم بوسیله آن میتوان به عکسالعملهایی که انسان از نظر رفار و احساسات در ارتباط مردم, یا نسبت به زندگی نشان میدهد، پی برد. در مورد انواع شخصیت، طبقهبندیهای مختلفی وجود دارد، در این پژوهش روی نوع برونگرا و درونگراو رابطهی هر یک از آنها با بهرهوری تاکید شده است. همانطور که میدانید معمولترین تعریف بهرهوری عبارت است از نسبت خروجی به ورودی در این تعریف کلیه عناصر از قبیل بهرهوری کار ، مواد ، سرمایه، زمین، تکنولوژی و مدیریت در نظر گرفته میشود و در پژوهش حاضر منظور از بهرهوری بیشتر بهرهوری از بعد نیروی انسانی است و تاثیری که شخصیت افراد درونگرا و برونگرا دارد، مد نظر است. – (فرجی، 1376)
اهمیت و ضرورت پژوهش:
بهرهوری مقوله جدیدی نیست. قدمت نوشتههای راجع به آن به سالهای 400 سال قبل از میلاد مسیح برمیگردد با یک نگرش دقیقتر متوجه میشویم، قدمت ان به شالودهی زمان شروع زندگی انسان در روی زمین برمیگردد. ( هانس و دیگران ، 76)
و با توجه به احتمال وجود رابطه بین بهرهوری و تیپهای شخصیتی افراد ، انجام پژوهشی در زمینهی بررسی وجود رابطه بین تیپهای شخصیتی (درونگرایی و برونگرایی) و میزان بهرهوری در هر جامعهای ضروری به نظر میرسد و چنین امری در زمینههای شغلی از اهمیت بالایی برخودار است.
هدف پژوهش
پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین تیپهای شخصیتی (درونگرا و برونگرا) و میزان بهرهوری میپردازد و هدف ان است که به این سئوال پاسخ دهد که آیا بین درونگرایی و برونگرایی و بهرهوری شغلی رابطه وجود دارد. بهرهوری مفهومی است جامع و کامل که افزایش آن به عنوان یک ضرورت ، جهت ارتقاء به سطح زندگی و رفاه بیشتر ، آرامش و آسایش انسانها، که هدف اساسی برای همهی انسانها محسوب میشود ، همواره مد نظر دستاندرکاران سیاست و اقتصاد و درلتمدران بوده است، (خاکی، 1376).
سوال پژوهش:
فرضیه اول- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر توجیه مستمر رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه دوم- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر حمایت رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه سوم- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر بازخورد مستمر مدیر رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه چهارم- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر آگاهی مدیر از محیط خارجی رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه پنجم- بینبرونگرایی- درونگرایی کارکنان و بهرهوری در اثر مشارکت دادن کارکنان رابطه معناداری وجود دارد.
متغیر مستقل: بهرهوری کارکنان
متغیر وابسته: نوع تیپ شخصیتی کارکنان که خود شامل درونگرایی و برونگرایی است.
تعاریف مفاهیم و اصطلاحات پژوهش:
تعریف نظری بهرهوری: ( productivity)
بهرهوری عبارتست از تحقق اهداف سازمان از طریق استفادهی موثر از منابع. لذا بهرهوری یک معیار و سیع در عملکرد سازمان است که هم شامل اثربخشی و نیز کارایی میگردد، (زارعی متین ، 1374).
تعریف عملیاتی بهرهوری:
منظور از بهرهوری در این پژوهش میزان نمرهدای میباشد که آزمودنی از پرسشنامه محقق ساخته در خصوص بهرهوری شغلی بدست میآورد.
تعریف نظری برونگرایی: ( Extroversion)
یکی از انواع شخصیت که در آن فرد ماجراجو و مغرور است، سریعاً واکنش نشان میدهد و تمایل به پرخاشگری دارد، احساسات وی در کنترلش نیست و او بدون تامل و اندیشه عمل میکند، ( ستوده ، 1381).
تعریف عملیاتی درونگرایی و برونگرایی:
منظور از درونگرایی و برونگرایی در این پژوهش میزان نمرهای است که آزمودنی از پرسشنامه آبزنک بدست میآورد.
پیشینه پژوهش
بخش اول
تاریخچهای در ارتباط با موضوع شخصیت:
ایشان از دوران یونان باستان و شاید هم هزاران سال قبل از آن به مطالعه و تحقیق در مورد ماهست شخصیت علاقمند بوده است. با این حال در مقایسه با آموزگاران تعداد کمی به صورت حرفهای به بررسی این مسئله پرداختهاند. پیچیدگی شخصیت انسان مشکلات خاصی را که برای آن دسته که یک تعریف جامع برای واژه داشتهاند ایجاد کرده است. بعضی از این تلاشها که به صورت گستردهای هم ادامه یافته است، به قول آلپورت به نظر میرسد که همه جوانب را در نظر گرفته و ما را به ادامه این مسیر هم ترغیب میکند. بسیار مشکل است که بتوانیم مسئله را بسیار مو شکافانه مورد بررسی قرا دهیم. زیرا در زندگی روزمره تقریباً غیرممکن است شخصیت کسی را تصور کرد بدون آنکه تواناییهای ذهنی، جسمی ، خلاقیت و … او را در نظر گرفت، ( هیلگارد، 1369).
به طور کلی واژه شخصیت در زبان روزمره معانی گوناگونی دارد. مثلاً وقتی در مورد کسی گفته میشود " بسیار با شخصیت است" عالباً درجه کارایی و جاذبه اجتماعی وی مورد نظر است.
روانشناسان در مورد تعریف دقیق شخصیت اتفاق نظر دارند. با این حال در بحث حاضر مراد از واژه شخصیت الگوهای معینی از رفتار و شیوههای تفکر است که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین میکنند. در این تعریف اصطلاح معین به همسانی رفتار اشاره دارد. بدین معنی که مردم در شرایط گوناگون به این گرایش دارند که به طرز نسبتاً معین تفکر کنند یا دست به عمل بزنند، ( هلیگارد، 1369).
رفتار نتیجه تعامل ویژگیهای شخصیت با شرایط مادی و اجتماعی محیط است. شخصیت اجتماعی هر کس شامل ( حرکات و اطوار ظاهری) مانند : سخن گفتن و نحوه راه رفتن خلق و خوی کلی ( یعنی روی هم رفته خوش خلق یا بدخلق بودن) و نحوه واکنش در برابر شرایط تهدید کننده و هم چنین نگرشهای مشاهده شده و بسیاری از واکنشهای دیگر وی است.
اگر چه رفتار آدمی در اجتماعات بزرگ ممکن است با رفتاری که در بین گروه کوچکی از دوستان صمیمی خود دارد، متفاوت باشد با این حال دیگران میتوانند جنبهی اجتماعی شخصیت وی را مشاهده و با روشهای گوناگون مورد سنجش قرار دهند، بنابراین شخصیت دارای جنبهی خصوصی و ناآشکارسازی میباشد، جنبه خصوصی شخصیت شامل تخیلات ، تفکر، تجاربی است که شخص نمیخواهد دیگران را در آنها سهیم کند. ممکن است شما تجربههای خاصی داشتهاید که آنها را هیچگاه یه هیچ کس نگفتهایم ، آرزهایی که به نظرتان کودکانهتر و یا خجالتآورتر از آن بوده که آشکار کنید ، رویاها و خاطراتی که فقط در ذهن خودتان میمانند.
اندیشهها و خاطراتی که به هنگام انتظار برای رفتن به کلاس درس با قدم زدن در جنگل از ذهن شما میگذرند بخشی از شخصیت خصوصی شماست. ممکن است قسمتی از آنها را به شخص بسیار نزدیک و صمیمی ابراز کنید. ولی این گونه اندیشهها و خاطرهها به طور کلی در ذهن شما باقی میمانند، (دهلیگارد، 1369).
تعریف شخصیت:
تعریف کردن مفهوم شخصیت، مانند اکثر مفاهیمی که به ویژگیهای انسان مربوط میشود، کار آسانی نیست، زیرا مفهومی که این کلمه در زبان عامیانه پیدا کرده است، با مفهومی که در روانشناسی ، برای آن قائل شدهاند ن تفاوت زیادی دارد، در زبان عامیانه کلمه شخصیت معانی مختلفی دارد. مثلاً در لغتنامه دهخدا معانی زیر برای آن آمده است : شرافت ، نجابت، بزرگواری و درجه و … یا در صحبتهای روزمره وقتی که میگوییم که فلانی آدم با شخصیتی است، منظورمان این است که مقام، منزلتی دارد، مورد احترام دیگران است، کارهای ناشایست انجام نمیدهد و …. ، ( گنجی ، 1375).
در روانشناسی اصطلاح شخصیت هیچ یک از معانی فوق را ندارد بلکه معنای آن عبارت از سبک یک فرد است. البته بدون آنکه در باره آن کوچکترین قضاوت ارزشی داشته باشیم. بنابراین باید بگوییم که هر فرد سبک خود یعنی شخصیت خاص خود را دارد که از او انسانی واحد و منحصر به فرد میسازد برای روشنتر شدن مفهوم شخصیت ، بهتر است ریشهی این کلمه در نظر گرفته شود کلمه شخصیت ترجمه کلمه پرسونالیتی [3] انگلیسی یا پرسونالیتد [4] فرانسوی است که هر دو از کلمه پرسونالاتین مشتق شدهاند.
پرسونا ماسکی بود که در زمان قدیم بازیگر تئاتر بر چهره خود میزند و آن را تا آخر نمایش نگاه میداشت. بنابراین یکی از ویژگیهای این ماسک، ثبات و دائمی بودن آن در طول نمایش بود.
به این ترتیب میتوان گفت که شخصیت یعنی عنصر ثابت رفتار فرد, شیوه بودن او، به طور کلی آنچه که همواره با اوست و موجب تمایز او از دیگران میشود، (گنجی ، 1375).
بنابراین مفهوم اصلی و اولیه شخصیت ، تصویری و صوری و اجتماعی بودن آن است وبر اساس نقشی که فرد در هر جامعه بازی میکند ، ترسیم میشود. یعنی در واقع ، فرد به اجتماع خود شخصیتی ارائه میدهد که جامعه بر اساس آن ، او را ارزیابی مینماید. شخصیتی در محدودهی تیپشناسی میگنجد، ( شاملو 1368).
با نگاهی اجمالی به تعاریف شخصیت نشان داده که تمامی معانی شخصیت را نمیتوان در کی نظریه خاص یافت، بلکه در حقیقت تعریف شخصیت بستگی دارد به نوع تئوری یا نظریه خاص یافت، بلکه در حقیقت تعریف شخصیت بستگی دارد به نوع تئوری یا نظریه هر دانشمند . برای مثال راجرز شخصیت را یک خویشتن سازمان یافته و دائمی میداند که محور تمام تجربههای وجود ماست. داتسون شخصیت را مجموعهی سازمان یافتهای از عادت میپندارد. اریکسون معتقد است که رشد انسان از یک سلسله مراحل و وقایع روانی، اجتماعی ساخته شده و شخصیت انسان تابع نتایج آنهاست و جرج برکلی روش خاص هر فرد را در جستجو برای تفسیر معنای زندگی شخصیت میداند، ( شاملو ، 1368).
تعاریفی که آلپورت از شخصیت کرده است و به عمل آمده بدین شرح میباشند:
شخصیت مجموعه عوامل درونی است که به تمام فعالیتهای فردی ار جهت میدهد، (آلپورت، 1949).
شخصیت سازمانبندی پویایی است در درون فرد از آن دسته از نظامهای روانی – فیزیکی که رفتار و تفکر شاخص او را تعیین میکنند، ( رضوانی ، 1370).
از تعاریف دیگر شخصیت میتوان گفت شخصیت سبک ویژهای است که هر فرد در فکر و رفتار خود دارد. شخصیت مجموعهای از جنبههای بدنی، عادات ، تمایلات و حالات و افکار و استعدادها و رفتار هر فرد که به صورت نسبتاً پایدار در آمده است ، ( سیاسی، 1379). برداشت متفاوت از مفهوم شخصیت ، به وضوح نشان میدهد که معنای شخصیت در سیل تاریخ گستردهتر از مفهوم تصویری صوری و اجتماعی اولیه آن شده است. در حال حاضر، شخصیت به روند اساسی و مداوم در باره فرد انسان اطلاق میشود. غیر از این توافق اساسی در تعریف شخصیت ، نظریههای مختلف وجوه تشابه دیگری نیز دارند که عبارتند از:
1- اغلب نظریهها ، شخصیت ازنوعی سازمان یا ساخت فرضی میدانند. در شخصیت رفتارها تا حدی وحدت و سازمان دارد. به عبارت دیگر شخصیت نوعی پدیده انتزاعی است که آن را بر اساس رفتار بیرونی فرد میتوان شناخت.
2- اکثر تعاریف به وجود تفاوتهای شخصیتی بین افراد تاکید مینماید. در لغت شخصیت این معنا مستقر است که هر فردی، واحد منحصر به فرد و به اصطلاح عوامل " تک " است و هیچ شخص دیگری را نمیتوان یافت که کاملاً شبیه او باشد. با مطالعه شخصیت افراد، خصوصیاتی که بر اساس آن فردی از فرد دیگر متمایز میگردد، روشن میشود.
3- بیشتر تعاریف اعتقاد دارند که شخصیت را باید از دیدگاه تاریخچه تکامل فردی ارزیابی نمود. شخصیت در واقع پدیدهای تکاملی و تدریجی است که تحت تاثیر بسیاری از عوامل بسیاری از عوامل درونی و بیرونی ، من جمله وراثت، خصوصیات جسمانی، شرایط اجتماعی شکل میگیرد و رشد و تکامل مییابد، ( شاملو ، 1368).
شخصیت عبارت است از مجموعه سازمان یافته و واحد متشکل از خصوصیات نسبتاً ثابت و مداوم که بر روی هم یک فرد را از فرد یا افراد دیگر متمایز مینماید ، ( شاملو، 1368). عوامل به وجود آورنده شخصیت به دو دسته تقسیم میشود: 1- عوامل وراثتی ، که به وجود آورندهی ویژگیهای جسمی هستند. 2- عوامل محیطی ،که زمینهساز رشد و توسعه جنبههای وراثتی و ایجادکننده بسیاری از خصوصیات اکتسابی ، شخصیت میباشند.
سنگ بنای اولیه شخصیت از هنگامی گذاشته میشود که یک اسپرماتوزوئید ( سلول جنسی نر) با یک سلول جنسی ماده ترکیب میشود و سلول تخم را به وجود میآورد، ( کریمی ، 1374).
مفهوم برونگرایی: ( extaversion)
افراد برون گرا به سوی دنیای بیرون گرایش دارند مصاحبت با دیگران را ترجیح میدهند، و تمایل به این که بسیار مردمآمیز ، تکانشی ، سلطهگر و خطرجو باشند. درونگرایان کاملاً نقطه مقابل هستند، آیزنک علاقمند بود بداند که آنها از نظر زیستی و ژنتیکی چه فرقی به هم دارند. او دریافت که برونگرایان و درونگرایان از نظر سطح انگیختگی مغزی با یکدیگر فرق میکنند به طوری که برونگرایان سطح پایینتر دارند. برونگرایان به خاطر پایین بودن سطح انگیختگی مغزشان به برانگیختگی و تحریک نیاز دارد و به طور فعال ان را میجویند. در مقابل درونگرایان شدیدتر از برونگرایان به تحریک حسی واکنش میدهند. بررسی نشان دادهاند که درونگرایان به محرکهای سطح پایین حساسیت نشان میدهند و آستانه درد پایینتری نسبت به برون گرایان دارند، ( سید محمدی ، 1377).
در یک پژوهش تجربی واقعی ، شرکت کنندگان به دو گروه درونگراها و برونگراها تقسیم شدند. این دو گروه در برنامههای تنظیمی آزمایشگاهی
شرکت کردند تا مشخص شود که آیا بر حسب پاسخهایشان میتوان آنها را از هم متمایز کرد یا خیر. این امر بارها تایید شده است. در اینجا به مثالهایی در این زمینه اشاره میشود. وقتی آزمایشگر نور بسیار شدیدی را به چشمان آزمودنیها میانداخت, مردمک چشم درونگرا سریعتر از مردمک چشم برونگراها منقبض میشد. اما زمانی که آزمودنیها وارد مراحل بسیار تاریکی مردمک چشم برونگراها خیلی سریعتر از چشم درونگراها منبسط میشد. در فعالیتهای طولانی و خستهکننده مانند تماشای صفحه رادار برای توجه به علایمی که گاهگاه ظاهر میشوند، درونگراها بهتر از برونگراها عمل میکنند. مطالعاتی مربوط به حافظه، شرطی شدن و یادگیری نشان داده است که درونگراها خیلی سریعتر از برونگراها به محرکها پاسخ میدهند، متعاقباً به نظر میرسد، سیستم عصبی برونگراها آهستهتر از درونگراها تحریک میشوند. به عبارت دیگر بعد برونگرایی و درونگرایی وابسته به یک شالوده زیستی هستند، ( راس ، 1375).
شکلگیری شخصیت:
نوزاد همراه با یک رشته ظرفیتهای بالقوه به دنیا میآید. خصوصاً جسمانی مانند رنگ چشم و رنگ مو ، ریخت بدنی و بینی انسان اساساً در هنگام بسته شدن نطفه تعیین میشود هرسن و بعضی استعدادهای خاصی مانند استعداد موسیقی و هنر نیز تا حدی به وراثت بستگی دارد. شواهد روزافزون نشان میدهد که ممکن است تفاوتهای میان آدمیان از لحاظ پاسخ دهی هیجان نیز امری خطری میباشند در کی از مطالعات که با نوزادان بعد از تولد آنان صورت گرفته از لحظ خصوصیاتی مانند میزان قابلیت، فراخنای توجه , سازگاری با تغییر محیط و خلق و خوی کلی، تفاوتهای پایانی بین آنان دیده میشود، ( توماس وجین ، 1977).
زمینههای زیستی که شخص با خود به دنیا میآورد بر اثر تجارب درون شکل میگیرد بعضی از این تجارب که مشترک هستند و اغلب افرادی که در یک فرهنگ یا گروه خاص پرورس مییابند در آنها سهیمند دسته دیگر از تجارب، مختص فرد هستند، ( محمدتقی براهنی، 1377).
رشد شخصیت:
فروید معتقد است که فرد پنج سال اول زندگی از چند مرحله رشد عبور میکند که شخصیت او تاثیر میگذارند. وی با تعریف گستردهای از جنسیت, این دورهها را مراحل روانی جنسی [1] نامید در هر یک از این مراحل تکانههای لذتطلب نهاد به بخشی از بدن و فعالیت مربوط به آن متمرکز میشود.
فروید نخستین سال زندگی را مرحله دهانی [2] رشدروانی – جنسی نامید در این مرحله نوزادان از پرستاری و مراقبت و مکیدن لذت میبرند . در واقع آنها انگشت خود و یا هر شیئی دیگری را که در دسترس داشته باشند، به دهان خود میگذارند ، ( براهنی، 1378).
کودکان در سال دوم زندگی یعنی در مرحله مقعدی [3] برای نخستین بار کنترل تحصیلی را به صورت آموزش آداب توالت رفتن تجربه میکنند، چنین فرض میشود که آنان از نگهداشتن و با دفع موضوع رضایت خاطر پیدا میکند.
در مرحله آلتی [4] که از سن 3 تا 6 سالگی کودکان از وررفتن با آلت تناسلی خود لذت میبرند. آنها تفاوتهای موجود بین زن و مرد را مشاهده کرده و ممکن است تمایلات جنسی در حالت بیداری خود را معطوف والد جنس مخالف خویش بنماید.
مرحله نهفتگی: [5] به دنبال پایان یافتن مرحله آلتی آغاز میشود. علائق جنسی نوجوانان معطوف افراد دیگر میشود و عشق و محبت در آنان صورت پختهتری به خود میگیرد، فروید معتقد است که بروز مشکلات خاص در هر یک از این دورهها موجب توقف و یا تثبیت رشد میشود و آثار یا پایداری در شخصیت بر جای مینهد. در چنین وضعی زیست مایه شخص همچنان فعالیتهای همان دوره از رشد باقی میماند, ( براهنی، 1378).
مثلاً اگر فردی به اندازه کافی از مکیدن لذت نبرده ممکن است در مرحله دهانی تثبیت گردد در بزرگسالی این شخص ممکن است به شدت به دیگران متکی باشد و علاقه شدیدی به لذتهای دهانی مانند خوردن، نوشیدن ، سیگار کشیدن نشان دهد. در مورد اینان گفته میشود که شخصیت دهانی دارد. اشخاصی که در مرحله مصتدی رشدی و روانی چشمی تثبیت شدهاند ممکن است بیش از حد معمول با پاکیزگی ، نظم و ترتیب و پس انداز کردن علاقه نشان دهند و در برابر فشارهای بیرونی مقاوم باشند، ( براهنی ، 1378).
دیدگاههای نظری در مورد صفات شخصیتی :
- رویکرد روانکاوی :
اولین رویکرد به مطالعه رسمی شخصیت ، آفرینش روانکاوی ، زیگموند فروید بود که کار خود را در سالهای نزدیک به قرن نوزدهم آغاز کرده از نظر وی غرایز [6] عناصر اصیل شخصیت هستند. نیروی برانگیزانندهای که رفتار را سوق میدهند و جهت آن را تعیین میکنند. طرح اولیه فروید شخصیت را به سه دسته تقسیم میکند: هوشیار، نیمه هوشیار، ناهوشیار. اما بعداً نطریه فروید در بارهی شخصیت تغییر کرد وی سه ساختار اساسی را در آناتومی شخصیت معرفی کرد: نهاد[7], من [8]، فرامن [9]. نهاد محزن غرایز است و به طور مستقیم به ارضای نیازهای بدنی مربوط است و طبق اصل لذت عمل میکند، (سید محمدی ، 1377).
برونگراییمتفکر |
منطقی، عینی ، متعصب |
برونگراییاحساسی |
عاطفی، احساسی، معاشرتی ، بیشتراز این نوع صفات خاص زنان است تا مردان |
برونگراییجسمی |
اجتماعی ، لذتجو، انعطافپذیر |
برونگراییشهودی |
خلاق، قادربه برانگیختگی دیگران، غنیمت شمردن فرضتها |
درونگراییمتفکر |
بیشتر به اندیشهها علاقمند هستند تا مردم |
درونگراییاحساسی |
تودار، برخوردار، قادر به داشتن عواطف عمیق |
درونگراییجسمی |
درظاهر بیاعتنا، خشک، خود را در فعالیتهای هنری و شناختی ابراز میکنند |
درنگراییشهودی |
بیشتر در ارتباط با ناهوشیاری هستند تا واقعیتهای روزمره |
-رویکرد شناختی:
جورج کِلی[10]( 1976-1905) : یک گروه از نظریههای شخصیت که به شیوههای شناخت مردم از محیط و از خودشان تاکید میورزند. نظریههای شناختی شخصیت نام دارند. نظریه جورج کلی از جمله این نظریهها میباشد. نظریهسازه شخصی کلی در مورد شخصیت میگوید که هر یک از ما درباره محیط خود سازههای شخصی به وجود میآوریم. منظور وی این بود که ما بوسیله سازههای شخصی، رویدادها و روابط اجتماعی زندگی خود را بر حسب یک نظام یا الگو، تغییر داده و سازمام میدهیم. ما بر پایه این الگو درباره خودمان و درباره افراد دیگر و رویدادها پیشبینی میکنیم. ما این پیشبینیها را برای تنظیم پاسخهایمان و هدایت اعمالمان به کار میگیریم. پس برای اینکه شخصیت را بشناسیم، ابتدا باید الگوهایمان را درک کنیم، یعنی آن شیوههایی را که با آنها دنیای خود را سازمان میدهیم و یا میسازیم ، (سیدمحمدی، 1377).
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 127 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 236 |
هدف اصلی این تحقیق شناسایی شاخصهای پیشبینی کنندة اختلالات یادگیری در سنین قبل از ورود به مدرسه میباشد و تحقیق حاضر با هدف تعیین ملاکهای تشخیص کودکان پیشدبستانی مشکوک به تواناییهای ویژه یادگیری انجام پذیرفت که برای این منظور از پرسشنامه محقق ساخته که شامل 65 سؤال در زمینههای فعالیتهای حرکتی ، گفتاری ، ادراکی ، ویژگیهای عاطفی و روانی بود استفاده شده است.
برای این منظور گروه نمونهای به حجم 100 نفر (50 نفر کودک عادی و 50 نفر کودک L.D) دختر و پسر که در مقطع ابتدایی شهر تهران مشغول به تحصیل بوده، با روش نمونهگیری تصادفی چند مرحلهای انتخاب شدند. نتایج نشانگر آن بود که از نظر فراوانی و درصد، کودکان مبتلا به اختلال یادگیری نسبت به کودکان عادی دیرتر از سن طبیعی به تواناییهایی در زمینه رشد میرسند امّا بر اساس آزمون آماری x2 این تفاوت فقط در مورد تشخیص رنگها معنادار بود.
و همچنین از نظر فراوانی، ویژگیهای رفتاری، در بین کودکان عادی و L.D تفاوت وجود داشت بطوریکه کودکان L.D بیش از کودکان عادی ویژگیهای رفتاری فوق را نشان دادند امّا با محاسبه آزمون x2 ملاحظه شد این تفاوتها فقط در مورد عدم سرعت انجام کارها معنادار بود.
فصــل اول :
کلیات پژوهش
مقدمه :
بیش از یک قرن است که متخصصان علوم رفتاری در پی تشخیص درمان کودکانی هستند که دچار نارسای در یادگیری هستند. در سال 1950 روانشناسان و متخصصان آموزش ویژه به گروه خاصی از دانشآموزان که موسوم به اختلالات یادیگری [1] میباشند دارای ویژگیهایی از قبیل : ظاهری عادی، هوش نسبتاً طبیعی ، فاقد مشکلات خاص در گفتار، رفتار و خلق و شناخت میباشند. لیکن وقتی به مدرسه میروند در فرایند یادگیری خواندن و نوشتن ، حساب و مفاهیم به طور جدی با مشکلات مواجهه میباشند. (والاس و لافلین/ طوسی ، 1376)
مکاتب مختلف با توجه به دیدگاه خود تعاریف متفاوتی از این اختلالات ارائه نمودهاند. قانون آموزش و پرورش جامعه معلولین آمریکا معتقد است : «اختلالات یادگیری ویژه به معنی اختلال در یک یا چند فرایند روانی پایه که به درک یا استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط میشود و میتواند به صورت عدم توانایی کامل در گوش کردن، فکر کردن ، صحبت کردن ، نوشتن ، هجی کردن، با انجام محاسبه ریاضی ظاهر شود. این اصطلاح شرایطی چون معلولیتهای ادراکی ، آسیبدیدگیهای مغزی ، نقص جزئی ، در کارکرد مغز ، دیسکسی (نارساخوانی) و آفازیای رشدی را دربرمیگیرد. از سوی دیگر اصطلاح یادشده آن عده که اصولاً به واسطه معلولیتهای دیداری، شنیداری یا حرکتی، همچنین ناتوانی هوشی یا محدودیتهای محیطی، فرهنگی، یا اقتصادی به مشکلات یادگیری دچار شدهاند را شامل نمیشود.»
دانش پزشکی اختلالات یادگیری را از دیدگاه بیمارشناسی مورد توجه قرار میدهد و درست به همان دلیل در تشریح و تبیین علل اختلالات یادگیری به دنبال خاستگاه و منشاء طبی آن هستند و زمینههایی از قبیل سکته مغزی[2]، آشفتگی مغزی[3]، صدمه مغزی[4]، ضایعه مغزی[5]، آپراکسیا[6]، دیسلکسیا[7]، آفاریا[8] را مورد بررسی و مطالعه قرار میدهند.
سهم روانشناسان در بررسی و تحقیق اختلالات یادگیری ، اساساً در محدودهی ارزیابی تشخیص ، مشاهده، مشاور بوده است و در این رابطه مواردی چون اختلالات ادراکی ، رفتار تکانشی[9]، رفتار بیوقفه[10]، تکرار غیرارادی[11]، و زیاده فعالی[12] را برای مطالعه این افراد مورد توجه قرار دادهاند.
دانش مربوط به زبان (زبانشناسی ، فن بیان ، آسیبشناسی ، توسعه زبان و روانشناسی زبان) نیز اختلالات یادگیری را به عنوان پدیدهای نو در قلمرو و انواع اختلالهای زبان مورد توجه قرار داده و در این خصوص به اصطلاحاتی و تعاریفی چون آفازیا، دیسکسیا، آنومیا[13] (فراموشی نامها) اختلالهای زبان بیانی[14] و دریافتی [15]که مربوط به اختلالات ارتباطی و بیانی است ، دست یافتهاند. (فریار درخشان ، 1363).
در علوم آزمایشگاهی که دربرگیرنده مربیان ویژه ، متخصصان خواندن، آموزشگران بالینی ، متخصصان روانشناسی و دستاندرکاران برنامهریزی درسی میباشد، در بررسی اختلالات یادگیری ، بیشترین تأکید خود را بر روی شرایط یادگیری معطوف داشته است تا علت و ریشهشناسی اختلال.
از نقطه نظر شناختی مشکلات یادگیری از سه جز تکلیف ، کودک، محیط تشکیل شده است، این سه جزء مشکلات یادگیر را تشکیل میدهند و متخصصی که به جنبههای عملی مشکلات میپردازد با کودکی روبروست که از زمینه تکلیفی خاص در یک محیط معین با دشوار یادگیری روبروست. در فراشناخت معمولاً بر دو اصل مهم توجه داشته است :
1.آگاهی از اینکه انجام مؤثر و موفق یک فرایند یادگیری نیازمند چند مهارت ذهنی از قبیل توجه ، تمرکز، حافظه، ادراک ... است.
2.توان لازم برای استفاده از مهارتهای یادگیری مانند انگیزههای موجود ، ارزیابی میزان کارایی، سنجش دستآوردها، تفکر مجدد، در حل مشکلات ، تخمین سطوح دشواری و چارهاندیشی ذهین در حل آن ، توانایی تجزیه و تحلیل تکلیف و غیره.
نگرش بالینی به اختلالات یادگیری به هوش متوسط یا بالاتر، سلامتی حواس، محیط آموزش نسبتاً مناسب، فقدان ناهنجاری رفتاری، پیشرفت تحصیلی کمتر از بهره هوشی، سن، امکانات آموزشی که از آن برخوردارند دلالت دارد.
علل بروز نارساییهای ویژه در یادگیری نسبتاً مهم و هنوز در مراحل مقدماتی است از میان مراحل که برای این اختلال مطرح شده است سه دسته عامل تحولی (اعم از بیولوژیک و روانی) آموزشی و محیطی از مهمترین عوامل قابل اشاره میباشد.
بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده اختلالات یادگیری آسیبدیدگی جزئی یا شدید مغزی و صدمه وارده به دستگاه عصبی مرکزی است.
از نظر کلمنستن (1966) ویژگیهایی چون تحرک بیش از حد، ناتواناییهای ادراکی ـ حرکتی ـ نارساییهای عاطفی و ناهماهنگیهای کلی، اختلالات توجه (فراخنای کوتاه توجه، حواسپرتی، تکرار غیرعادی) بیاختیاری، اختلالهای حافظه و تفکر و اختلالات ویژه در یادگیری حساب کردن ، اختلالهای تکلم و شنوایی ، نشانههای نامعلوم عصبی و بینظمی در فعالیتهای الکتریکی مغز (EEG) را در چنین کودکان ، نشانههای از اختلالات یادگیری میدانند.
به طور کلی تعاریف و نظریههای متفاوتی در این باب وجود دارد که هر کدام بیانگر یک دیدگاه خاص هستند امّا در نهایت هدف همه آنان تلاش در شناخت و تشخیص به موقع و سریع و کمک به این افراد میباشد.
در این پژوهش سعی بر آن است بر اساس علائم تشخیصی که بر اساس نظریههای مختلف در مورد ویژگیها و انواع نارساییهای کودکان L.D در روند تحول مطرح است یک پرسشنامه جهت تعیین ملاکهایی برای کودکان پیش دبستانی مشکوک به اختلالات یادگیری تهیه شود تا قبل از ورود آنها به مدرسه بتوان اقدامات درمانی لازم را آغاز نمود.
بیان مسئله :
آگاهی از توانایی فردی میتواند ما را در حل بسیاری از دشواریها یاری دهد. وقتی قبول کردیم اسنانها از نظر تواناییهای ذاتی و اکتسابی تفاوت دارند. در پی این نخواهیم بود که از همه رفتارهای یکسانی انتظار داشته باشیم وقتی پذیرفتیم که گذشته انسانها متفاوت و در نتیجه نگرشها و علائق آنها به گونهای دیگر است، هرگز در پی این نخواهیم بود که رفتارهای یکسانی را در آنها مشاهده کنیم. (گنجی ، 1371)
رویکرد تحول به مشکلات روانشناختی در طول چند دهه اخیر بیش از پیش پذیرفته شده است (زیگلر، 1995) رویکرد تحول تأکید دارد که مشکلات و نابهنجاری روانشناختی در کودکان یکباره بروز نمیکنند بلکه بتدریج در فرایند رشد و تحول شکل میگیرد و در هر سنی به صورتی تجلی مییابند. بدیهی است تشخیص و اعمال مداخلات درمانی و توانبخشی زود هنگام احتمال درمان و عدم بروز هر اختلالی را افزایش میدهد. اختلالات یادگیری از جمله اختلالاتی هستند که بعد از ورود به مدرسه و بروز ناتوانی و محدودیت در یادگیری دروس مدرسه مورد تشخیص و مداخله قرار میگیرد در حالیکه رویکرد تحولی وجود نشانهها و نارساییهایی را در سالهای قبل از ورود به مدرسه در این کودکان مفروض میدارد و بسیاری از تحقیقات مشکلات گفتر و زبان ، مشکلات حرکتی ، بیشفعالی ، دیگر نارساییها و اختلالات تحولی را در پیشینه تحولی این کودکان گزارش نمودهاند . (دیویدسن ، 1990 ، دادستان ، 1382)
همچنین با توجه به تعاریف مختلفی که درباره اختلالات ویژه در یادگیری موجود است و نیز هدفها، نگرشها ، معیارها عل و مقاصد آموزشی متفاوتی که برای اینگونه دانشآموزان در نظر گرفته میشود میزان برآورد شیوع آن از 1 تا 30 درصد در نوسان است که بر اساس گزارش وزارت آموزش و پرورش آمریکا سال 1994 حدود 4 درصد از دانشآموزان خدمات ویژه در زمینه نارساییهای ویژه داشتهاند. که بر طبق همین آمار برای جمعیت مدرسهای جامعه ایران در حدود 190 هزار دانشآموز مشکلات ویژه یادگیری ( با توجه به آمار یک درصد حداقل رقم گزارش شده) خواهیم داشت. (سیف نراقی ، نادری ، 1379)
با توجه به این مسئله که بسیاری از کودکان مبتلا به ناتوان یادگیری مضطرب، نامطمئین، بیاختیار، سرکش هستند و به دنبال شکستهای پیدرپی دچار ناکامی شدهاند موجب منزوی شدن و یا پرخاشگری آنها میشود. (والاس ، مک لافلین ، ترجمه منشی طوسی ، 1376)
علاوه بر این در تشخیص اولیه باید که ویژگیهای رفتاری عاطفی، اجتماعی دانشآموزان را در نظر بگیریم. زیرا گاهی مشکلات یادگیری با مسائل رفتار عاطفی و اجتماعی خود را نشان میدهد و ما اگر با ویژگیهای رفتاری این دانشآموزان آشنا نباشیم ممکن است تشخیص اشتباه بدهیم مثلاً با کودکان بیش فعال آنها را یکی بدانیم. بنابراین شناخت ویژگیهای رفتار عاطفی ـ اجتماعی دانشآموزان L.D ضرورت مییابد هم در تشخیص و هم در درمان.
با توجه به تحقیقات انجام شده در زمینه موضوع ، دیویدسن (1992) شیوع تأخیر در گفتار و مشکلات حرکتی ظریف را در دوره پیش دبستانی بین کودکان مقطع ابتدایی بطور معنیداری بیشتری از کودکان فاقد L.D گزارش نمودهاند.
جیسینگ (1998) وجود اضطراب جدایی (وابستگی) را در دانشآموزان پایه دوم ابتدایی واجد L.D را 35% گزارش نموده است.
بسیاری از محققان از جمله شایدر (1985) ، مارال (1992) و تامسون (1998) خلق و خوی کودکان L.D را دشوار گزارش نمودند و صفاتی همانند لجبازی، پرتحرکی، گریه و زودرنجی را در بین آنها شایعتر از کودکان فاقد L.D دریافتهاند.
با توجه به مطالب ارائه شده یا تحقیقات انجام شده ، محقق درصد پاسخگویی به سوالات ذیل میباشد:
1.آیا کودکان مبتلا به L.D نسبت به کودکان عادی ، دیرتر از سن طبیعی فرایند تحول گفتار را طی نمودهاند؟
2.آیا کودکان مبتلا به L.D نسبت به کودکان عادی، اضطراب جدایی (وابستگی) بیشتری نشان میدهند؟
3.آیا کودکان مبتلا به L.D نسبت به کودکان عادی، از هماهنگی حرکتی ضعیفتری برخوردار بودهاند؟
4.وضعیت خواب کودکان مبتلا به L.D نسبت به کودکان عادی، چگونه بوده است؟
5.وضعیت کنترل ادرار و مدفوع کودکان مبتلا به L.D نسبت به کودکان عادی ، چگونه بوده است؟
6.خلق و خوی کودکان L.D نسبت به کودکان عادی چگونه بوده است؟
اهمیت پژوهش :
با توجه به تعاریف مختلفی که درباره اختلالات ویژه در یادگیری موجود است و نیز هدفها، نگرشها ، معیارها علل و مقاصد آموزشی متفاوتی که برای اینگونه دانشآموزان در نظر گرفته میشود میزان برآورد شیوع آن از 1 تا 30 درصد در نوسان است . در جداول رسمی آمار کودکان استثنایی درصد شیوع این نوع اختلال معمولاً بین 1 تا 3 درصد تخمین زده میشود، در حالیکه در سال تحصیلی 86-1985 حدود 5 درصد از جمعیت دانشآموزان در مدارس دولتی آمریکا، تحت پوشش خدمات مربوط به نارسائیهای ویژه در یادگیری قرار داشتهاند. نیز وزارت آموزش و پرورش آمریکا در گزارش سال 1994 اعلام داشته است که بیش از 4 درصد از تمام دانشآموزان سن مدرسه، خدمات ویژه در زمینه نارساییهای ویژه داشتهاند. باید در نظر داشت که تاکنون ارقام گزارش شده در باره کودکان با اختلالات ویژه در یادگیری کمتر از 1 درصد نبوده است لذا اگر همین پایینترین رقم گزارش شده را برای جمعیت مدرسهای جامعه ایران بپذیریم در حدود 190 هزار دانشآموز به مشکلات ویژه یادگیری خواهیم داشت.(سیف نراقی ، نادری ، 1379)
با توجه به اینکه اکثراً بعد از سن مدرسه متوجه به این مشکل میشوند باعث میشود از نظر آموزشی پیشرفت قابل ملاحظهای نداشته باشند. نتایج این تحقیق میتواند برای کودکان قبل از ورود به سن مدرسه و دریافت آموزش مفید باشد چرا که اگر تشخیص به موقع در مورد وجود اختلالات یادیگری در کودکان پیش از سن دبستان انجام گیرد، میتوان اقدامات درمانی و همچنین فعالیتهای آموزشی خاص برای آنها در نظر گرفت با توجه به این که این کودکان اکثراً مشکلات ادراکی، هیجانی ... در مورد مسائل دارند لذا یافتههای پژوهش برای والدین ، و بیان و افراد بلکه به نوعی با این کودکان سروکار دارند نیز میتواند مفید باشد.
همچنین میتوان بر اساس نتایج این تحقیق کلاسهای خاصی برای والدین ، معلمان ، این کودکان جهت تدریس ویژه با مهارتهای خاص در نظر گرفت تا هر چه بهتر بتوانند به این کودکان آموزش دهند. به گونهای که آنان بتوانند در جریان بهنجرا و عادی زندگی وارد شوند و قرار بگیرند.
هدف پژوهش :
به لحاظ مشکلات در شناسایی کودکان ناتوان در یادگیری در سنین پیش دبستانی ، برنامههای پیش دبستانی چندنی تدوین نشده است. (گئوخ و گلادر ، 1980، وسر ، آلگوزین و تریفیلتی ، 1979)
همانطور که گئوخ و لگادر ، خاطرنشان میسازند که وقتی ما در مورد آزمایش کودک پیش از دبستان ناتوان در یادگیری صحبت میکنیم، به واقع بیشتر از پیشبینی حرف میزنیم تا از شناسایی : به عبارت دیگر ، از آنجا که کودکان پیش دبستانی معمولاً در دروس تحصیلی درگیر نیستند، نمیتوان به دقت گفت تا آنها از لحاظ تخصیلی برتر یا کمترند. متأسفانه ، حتی در صورت ثابت بودن دیگر عوامل پیشبینی همیشه نسبت به شناسایی از دقت کمتری برخوردار است.
اغلب متخصصان نسبت به تدوین برنامهای برای کودکان ناتوان در یادگیری در سنین پیش از دبستان تمایل شدیدی دارند. لذا هدف اصلی این تحقیق شناسایی شاخصهای پیشبینی کننده اختلالات یادگیری در سنین قبل از ورود به مدرسه میباشد.
فرضیههای پژوهش :
1.کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری نسبت به کودکان عادی دیرتر از سن طبیعی فرایند تحول گفتار را طی مینمایند.
2.کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری نسبت به کودکان عادی اضطراب جدایی (وابستگی) بیشتری نشان میدهند.
3.کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری نسبت به کودکان عادی از هماهنگی حرکتی ضعیفتری برخوردار بودهاند.
4.وضعیت خواب کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری نسبت به کودکان عادی ، متفاوت است.
5.خلق و خوی کودکان مبنلا به اختلالات یادگیری نسبت به کودکان عادی متفاوت است.
6.وضعیت کنترل ادرار و مدفوع کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری نسبت به کودکان عادی متفاوت است.
تعریف مفاهیم :
کودکان دارای اختلالات یادگیری:
از نظر آموزشی کودکان دارای نارساییهای یادگیری کودکانی هستند که تفاوت فاحشی بین توانایی هوشی بالقوه آنان و عملکردشان در ارتباط با فرایند یادگیری وجود داشته باشد. وجود این تفاوت ممکن است همراه با اشکال مشخص شدهای در سیستم اعصاب مرکزی باشد. اما باید به خاطر داشت که این تفاوت ناشی از عقبماندگی ذهنی ، محرومیتهای فرهنگی ، آموزشی ـ اشکالات شدید هیجانی یا نقص در حواس مختلف نیست. (سیف نراقی ، نادری ـ 1379)
تعریف عملیاتی :
منظور از کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری در این پژوهش کودکانی هستند که به مرکز اختلالات یادگیری به دلیل داشتن انواع اختلالات یادگیری چون اختلال در حساب، خواندن ، نوشتن ، ... مراجعه کردهاند و نمراتشان در دروسی چون ریاضی ، دیکته و ... پایین بوده بطوریکه علائمی چون عدم درک مناسب از مفاهیم دروس ریاضی ، وارونه نوشتن ، آینهوار، جاانداختن نقطه در دیکته از خود نشان دادهاند.
ناتوانی یادگیری:
اختلالی که در یک یا چند فرایند روانی پایه که به درک یا استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط میشود و میتواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن، فکر کردن ، صحبت کردن، خواندن ، نوشتن، هجی کردن یا انجام محاسبههای ریاضی باشد، ظاهر میشود این اصطلاح شرایطی چون معلولیتهای ادارکی، آسیبدیدگیهای مغزی ، نقص جزئی در کار مغز، دیسلکسی یا نارساخوانی، آفازی رشدی را دربر میگیرد. از سوی دیگر، اصطلاح یاد شده آن عده را که اصولاً به واسطه معلولیتهای دیداری ـ شنیداری ـ حرکتی ، همچنین عقبماندگیهای ذهنی یا محرومیتهای محیطی ، فرهنگی یا اقتصادی به مشکلات یادگیری دچار شدهاند را شامل نمیشود. (والاس ، مک لافین ، 1987، مترجم منشی طوسی، 1378)
تعریف عملیاتی :
ملاکهای DSM-IV-TR برای اختلال یادگیری مستلزم ناهمخوانی قابل ملاحظه بین IQ و میزان پیشرفت و پایین بودن قابل ملاحظه پیشرفت در خواندن در مقایسه با سایر کودکان همسن است . (کاپلان ـ سادوک ، ترجمه پورافکاری ـ 1382)
کودک پیشدبستانی :
منظور از کودک پیش دبستانی در این پژوهش ، کودکانی هستند که در سنین 6 سالگی و قبل از سن مدرسه هستند و در مراکز پیش دبستانی مشغول به آموزش هستند.
اختلالات یادگیری:
اندکی بیش از 40 سال است که دانشآموزان واجد ناتوانیهای خاص در یادگیری مرکز توجه پژوهشهای روانی آموزش قرار گرفتهاند علت توجه محققان به این دانشآموزان آن است که آنها به رغم برخورداری از هوش نزدیک به هنجار و یا گاه بالاتر مشکلات عمدهای در زمینه اکتساب مهارتهای آموزشگاهی و اجتماعی از خود نشان میدهند. (رمضانی ، 1380)
در سال 1963 نمایندگان چندین سازمان در سمپوزیومی که از جانب صندوق کودکان معلول ادراکی برگزار شده بود، شرکت کردند. ساموئل کرک خطاب به شرکتکنندگان این سمپوزیوم اظهار داشت ، موضوع بحث ما در این جا کودکانی هستند که یا به لحاظ سببشناسی ( برای مثال نقص کار مغز، نقص جزئی در کار مغز، اختلال عصبی ـ روانی ) یا به سبب جلوههای رفتاریشان ( برای مثال اختلالهای ادراکی ـ فعالیتهای حرکتی بیش از حد ـ نارساخوانی یا (دیسلکسی) ) نامی برای آنها نهاده شده است. کرک[16] در اظهارات خود پیشنهاد کرد که به خاطر پرهیز از معمای عامض کار ناقص مغز، از اصطلاح ناتوانی یادگیری که دربرگیرنده تمام افراد مورد نظر است استفاده شود. وی همچنین به راه صحیح ارزیابی و چارهجویی آموزش اشاراتی دارد.
از آن زمان به بعد، اصطلاح «ناتوانائیهای یادگیری» بتدریج مورد پذیرش گروههای متخصص گوناگون و والدین قرار گرفت و یک رشته تحقیقاتی نیز در این زمینه به وجود آمد. والدین کودکانی که ممکن بود با نگرشهای دیگری کودکانشان را عقبمانده بخوانند، امیدوار شدند که مشکل چندان بزرگ نیست و میتوان آن را درمان کرد، معلمان از این گمان که برای عدم موفقیت برخی کودکان مورد سرزنش واقع شوند، رهایی یافتند.
گردانندگان مدرسه و سایر دستاندکاران متخصص به واژهای دست یافتند که میتوانست کودکان را مستحق بهرهگیری از خدمات ویژه بداند. از این رو شمار کودکانی که به عنوان ناتوان از یادگیری شناخته شدند رو به افزایش گذارد. در عین حال، برآوردها در مورد میزان رواج، تفاوت برجستهای را نشان میدهد و بر حسب تعریف و روش اختلاف دارد. «گوتلیب [17] 1979، هالان و کافمن 1978، شاپیر[18] 1979، زینکوس [19]1979) در این باره که پسران بیش از دختران به اختلالات یادگیری دچار میشوند، پژوهشگران همرأیند. امّا احتمال دارد که برآوردها در مورد نسبت میان این دو گروه گمراهکننده باشند.